با یاد و تمنای یاری از پروردگار و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون
تفاوت پاسداری مملکتی و خانوادگی و جایگاه و اهمیت های هر کدام
تمامی ما انسانها یه ایامی تو زندگیمون بی پناه و در معرض خطریمو احتیاج به مراقبتِ دیگرانه تا ازمون حفاظت کنند ، از زمانی که نوزاد بودیم به نوعی به این حفاظت نیاز داشتیم تا زمانی که انسانی بالغ ، دانا و قوی میشیم هم به شکلی دیگه ، در برابر پرشمار خطرات لازمه آزمون محافظت بشه و البته که گاهی خودمون این وظیفه رو به عهده داریم . بنابراین تفاوتی نداره تو چه سنی هستیم و چه حدود آگاه و توانمندیم به عنوان مثال ما هرچقدر هم دانا و پرقدرت باشیم در زمان جنگ و در برابر هجوم های گوناگون بی پناهیم مگر اینکه نیرویی ازمون پشتیبانی کنه و یا هرقدر هم که با اراده باشیم ممکنه یه جایی تو زندگیمون به اصلاح کم بیاریم و به عیاشی و فساد های گوناگون مبتلا بشیم ، بخصوص زمانی که اوضاع از هر نظر نابسامان و بی ثبات باشه ، حالا چه اوضاع اقتصادی خوب باشه و با مشکلاتی دیگه دستبهگریبان بود و یا خوده مشکل اقتصادی مایه ی اون بی ثباتی باشه و تو این ایامه که بخصوص برای پسران و دختران جوان بسیاری خطرات وجود داره و مهمترین نکته ی مطلب همینجاست که ما قضاوتِ انواعِ نیروهای نظامی مملکتی و عدمِ فرهنگ سازی و اعتماد و اتحاد و مواجه های نا صحیح رو کنار میذاریم ، اصلاً در نظر میگیریم که کوچکترین عیب و ایراد و نقصی در نظام امنیتی کشور نباشه ولی موضوع اینه که حتی اگر اینطور باشه اون نظام در بهترین حالت فقط میتونه در برابر بخشی از مشکلات و خطراتِ احتمالی امانمون بده و مواردی دیگه به درونِ خانواده برمیگرده . به عنوان مثال فرزندی که توسطِ والیدنیش مورد اجبار و ظلم قرار میگیره چطور میتونه از حقوقِ خودش دفاع کُنه ؟! و اینجاست که ما اگر عمیق و وسیع نگاه کنیم حتی در زمانه های بسیار دور ما اشخاصی رو داشتیم که بین طوایف به « واسطه ی داناییشون » جایگاهی داشتند که مثل پادشاه یک کشور میبود و اینها به واسطه ی اون جایگاه و اعتبار و امکاناتی که در اختیارشون بودن مانعِ اینطور مشکلاتِ درونِ خانواده ها و طوایف میشدن ولی متأسفانه در حال حاضر نه فقط به شکلِ مدرن و پیشرفته به این جهت تدبیر نشده بلکه همون رُسوم کهنه هم در حال از بین رفتنه !
به عنوان مثال کدوم مرجع هست که یه نوجوونه پونزد ساله بتونه پیشش شکایت کنه که پدرِ من به اجبار منو با خودش میبره سراغِ فلان حرفه ای اصلأ استعداد و علاقه ای بهش ندارم ؟ اصلاً اون بچه تو اون سن از کجا میتونم متوجه بشه که این درست هست یا نه که حالا بخواد شکایت و تقاضایی داشته باشه یا نه ؟! و آیا تابحال پیش اومده که یه نوجوون تو این سن با فلان مرجع قضایی و یا امنیتی تماس بگیره و بگه چرا والدینِ من بهم یاد ندادن که ابتدا باید استعداد یابی و سپس تحصیل کنم و بعد برم سراغِ حرفه ای ؟! با اینکه سرنوشت اون شخص با همین تصمیماتِ در ظاهر کوچک میتونه کاملاً عوض بشه . این یک مثال بسیار بسیار سادست و اگر ما به عمق قضیه وارد بشیم متوجه میشیم که چه بسیار ستم ، اغلب ناخواسته و با نیات خوب ، به جهت ناآگاهی به همین ترتیب انجام میشه و بازم تأکید دارم که اینچونین موارد فقط و فقط به واسطه ی بزرگان و خردمندانِ اهلِ خانواده و طایفه ها قابلِ رفعه و البته که بستر هایی بسیار بسیار مهم میتونه به واسطه ی راهاندازی رسانه های ارتباطی به طریقه ی مذکور فراهم بشه تا کار رو مساعد و آسان کُنه همونطور که در غالب طرح های ارائه شده مواردی ساختاری به این جهت یادآور شده تا جایگاه و امکاناتی برای اشخاصِ موردِ اعتماد و خردمند نزدِ خانواده ها و طایفه ها فراهم بشه و تا مادامی که اینچونین مواردِ راهگشا فراهم نیست خیلی خوبه که بیشتر به نزدیکان خودمون بپردازیم ، از منجی بودن هراس نداشته باشیم و از سویی مواجه های مناسب و اصول عدالت و درستی رو هم بدونیم تا مبادا خودمون با نیات خوب مواجه های ناصحیح نداشته باشیم .