با یاد و تمنای یاری از پروردگار و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون 

ایام نوش خاری ، سختی و تعادلو ثباتو رستگاری 

حکمت ؛

دیاری را ایامی طولانی راحتو آسایش بود ، شامگاهی در طایفه ای به سحر نمی‌رسید مگر با گزافه بَزمو سور ها . برنایان را کار در حجره ای نهایت حاجت بودو چونانکه بر آن دست یافته به جهتِ گذران زندگانی کافی بود و چه اندک بودند ایشان که بر مقامِ دانشمندان ، صانعان ۱ و بازرگانان بزرگ جهان می اندیشیدند ، حاجتشان کمالو سُکنا بر آن مَاوا ۲ و اتراق در آن عالم بود ، حکیم آقایان و بانوانی که از دشتهای تاک ، محافل خفتگیو احلام ۳ گذشتند بر تنبلی مسلط ، بر دیوان غالب با ابراران ۴ بنشستند ، در جرگه ی ۵ قهرمانان و تاجداران شدند و چون اصحابِ عارفِ برزخی را بالا نهادند و چون ایشان جامه ی ضحاک ۶ بر تن داشتند پس یومِ تنعم و مکنت ۷ و خوشخوریو خلاصی انتها یافت و چه افسوس که نابه اعتدال شامگاهِ آسایش با ظُهرِ پرنور بر هم اصابت داشتند ، گویی ماه و خورشید از چرخشِ گزافه از عدل خارج شده و بر ساکنان زمین فرود آیند و بازماندگان را امراضی روانی حادث شد پس آن هنگامی که موسمِ غَرسو ۸ فلاحت ۹ همراه با حصادو ۱۰ تنگنایی فرا رسیده و چه گزافه است محنتها ۱۱ ، خروارها فراهم نیست مگر پشتواره ۱۲ و نجد ها ۱۳ از دانه های تل انبار شده که چون بدستی کاشته شَوَد ثمره و روزی اَش الحال ۱۴ ، در همان روز حاصل گردد ، سنجش و اندازه گیری به جهت هر دانه فراوان و سر به جنونو وسواس می‌گذاشت و چه اندوهبار است برای بشری که در تاریکی جویایِ روزنه ای به سببِ هر طریقِ عدالت ۱۵ میگردد و آیا طریقه را که همچون یدی ۱۶ در آستین است میابد و آیا منقطع میگردد و یا به دستِ صالحِ مُحب وصال میگردد و همچون جمیعِ فصولِ بهارو تابستانو پاییز و زمستان به امیدو تلاش و به تعادلو شادکامی می‌سازد و می‌گرداند ؟ و نه و نه ، این دستِ من است و نه و نه این یوم چون به بلوغ رسد دیگر نه گزافه در خوشخوری است و نه سختیِ سنجش به جهت هر دانه .

نامه ؛ 

خیلی از مواقع رو به خوشگذرانی میگذرونیم و هرچند بازخواست و سرزنشی جایز نیست ولی به آینده بی توجهیم و از امکانات و داشته هامون استفاده نمی‌کنیم ، همون‌طور که در گذشته در این رابطه گفته شده که به اطرافیان نگاه کنیم که چند نفر بدنبال رسیدن به اهداف و تحولاتی بزرگی در زندگی شخصی مثلِ راه‌اندازیِ کارخونه ، آموزشگاه ، سفر به آسمانها و از مقاصدِ عظیم اینچونینی و یا به منظورِ تغییر اوضاعِ مجموعه و ایجاد وحدت و هستندو هم هدفاشون مناسب و صحیحه ، هم شیوه و راهبردها و هم به اندازه ی کافی در تلاشند ؟ قطعاً خیلی اشخاص رو در تلاش میبینیم ولی بازم به یه نکته ی کلیدی و بسیار بسیار مهم اشاره میکنم که چه تعدادی توأم با سعی و تلاش هم هدفاشون مناسب و صحیحه ، هم شیوه و راهبردهاشون ؟ و نه اینکه این به جهتِ سرزنش و قضاوتِ هر عقیده ای غیر از عقیده ی این شخص باشه و چونانکه بسیار تکرار میشه دلیلش دفاع از این جانب و جوانبی بسیار لایق و شایستست که در حقیقت انجام وظایفی از جمله ارائه ی مطالبی اینچونینی موجب بزرگ تر شدن دامنه ی شناخت و تفکر به اهدافی گوناگون میشه تا زمانی که موقع سختی رسید اونقدری بی‌نیاز بود تا به اصلاح به جهت هر دونه نخوایم بسنجیم و از گزند زندگی مطلق اقتصادی رها بشیم و باورمندو امیدوارم که چون این بلوغ برای مجموعه ها و جریاناتی حاصل میشه دیگه به اون حالتِ نامتعادل پیش با نمی‌گردند که یا بسیار به فراخی و بی خیالی بگذره و یا آنچونان سختگیرانه باشه که به جهت هر دونه کلی محاسبه بشه و البته که رسیدن به نقطه ی تعادل هرگز بدون شیوه هایی مبنی بر تعادل حاصل نمیشه ! 

 

۱ صانع : تولید کننده 

۲ مَاوا : پناهگاه ، ملجا ، جایگاهِ امن ، جایگاه ، سامان ، موضع ، مقام 

۳ احلام : اوهام، خواب، رویا، شوریده خواب ها، بردباران، شکیبایان، صابران، صابرین

۴ ابرار : پیروانِ هر آنچه که درست باشه ، اشخاص مسلط ، اشخاصی که به جهت رعایت سعی داشته باشند ، نیکوکار ، درست کار 

۵ جرگه : جمعیت، حلقه، زمره، گروه، مجلس، مجمع، محفل

۶ ضحاک : دیوی افسانه ای که وصفیاتی بسیار از آن میشود و اینجا منظور خداوندیست که در اذهان و سختگیر و خود مانع ساز است ، دیوی که صاحب صفحاتی خوب و بد باشد ولی خداوندگاران را لازم صاحب تمامی صفات نیکو ، دانایی و خرد باشد و از بدی جدا پس در نهایت وجودیت را به سوء و آتش می‌کشاند ، بر مقامره گری ، بر جهل و تنبلی میگرایاند و وجودی احسن بر آن پیروز میشود . 

۷ تنعم و مکنت : پرنعمت بودن بی نیازی، تمکن، تمول، توانگری، ثروتمندی، دارایی، دولتمندی، غنا، مالداری، مکنت، نعمت ، تن آسانی، نازپروردگی، رفاه زدگی، شادخواری، نیک زیستن، به نعمت رسیدن، متنعم بودن

۸ موسمِ غَرسو : موسم به معنی فصل ، عهد ، دوره ، یوم ، مقطع ، نوبت و غَرس به معنی کاشتنِ دانه ، نهال کاری 

۹ فلاحت : کشاورزی ، حراست و نگهداری از آنچه کاشته شده تا به جهت رشد و بلوغ راهیابد .

۱۰ حصاد : درو کردن ، برداشت ، جمع آوری 

۱۱ محنت : آزمون، آزمایش، امتحان، بلا، تعب، رنج، سختی، عنا، مرارت، مشقت، اندوه، غصه، غم، کرب، آزار، عذاب، گزند، محنه

۱۲ پشتواره : میزانی بار که بتوان بر دوش نهاد و حمل کرد ، توده ، خرمن ، تل انبار 

۱۳ نجد : پشتواره، تپه، تل، توده، دشت، فلات

۱۴ الحال : در این زمان ، الان ، زمان حال 

۱۵ طریق عدالت : روشی صحیح به منظورِ پیمودنِ راهی و به سمت هدفی که چون بر مبنای تعادل باشد از گزندنها در امان . 

۱۶ ید : دست ، عامل موثر ، سلطه ، قدرت ، نفوذ ، ارتباط ، رابطه