با یاد و تمنای یاری از پروردگار و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون
پین پونگ سوء و نزاع میان جوامع
سوء و نزاع بین جوامع و اعضاءِ مجموعه های بشری غیر قابل اجتنابه ولی مثل این میمونه که یک توپ جنگی رو داخل یک مکعب بندازیم و دائماً اون مکعب رو با نیرومون و با اینکه خودمون درونشیم بچرخونیم ، داخله اون مکعب مثل یک عالمه که درونش زندگی در جریانه ، کلی خونه و کارخونه و مدرسه هست و کلی چیزا ساخته میشه ولی همیشه تاثیر ویرانی در عالم به مراتب سختر از تاثیره سازندگیه و آسونتر هم هست اتفاق می افته چراکه ساختن یک بنا کاره پرشمار اشخاصه و به مهارتهای گوناگون حاجتمنده ولی ویرانیش با علمی کم بدست یک شخص هم انجام میشه و کافیه یک ستون و دیوار خراب بشه . این مثال چون در باب توپ جنگی بود هرگز نباید ذهنمون رو به این معطوف کنه که تسلیحات نظامی لازم نیست و نه سپر و شمشیر همیشه به جهت امنیت لازمه ، بوده و هست و بعیده که شخصی ارزشِ کار اونکه امنیت و آسایش رو براش فراهم داشته رو ندونه و سپاسگزار نباشه ولی موضوع زمانیه یک توپ جنگی ، مثل بازیِ پینگ پونگ میشه تنها چیزی که موجوده و همه نسبت بهش معطوفند ، ایجاد سوء و ماندگاری و وسعتش بین بشر به همین شکله و دائما این توپ از سمتی به سمته دیگه پرتاب و مایه ی ویرانی میشه و منظور از این توپِ ویرانگر چه گفتار و یا کردار باشه ، افکار رو هم به خودش آلوده میکنه ، در نظر بگیریم تو یک جمع فقط زدو خورد و ناسزا متداول باشه ، اندیشه ی اعضاء دیگه هم که اون رفتار رو ندارن آلوده و به شکلی میشه که تنها کار تو زندگی رو زدوخورد و ناسزا میبینه و حالا چطور این از بین میره ؟ در نظر بگیریم یک شهری پر از دارایی های علمی و ثروتهای فراوان و گوناگون باشه ولی جنگجو و سپر و شمشیر به حدود کافی برای دفاع نداشته باشه ، حاکم اون شهر میگه هرچه بیشتر تعداد جنگوهارو افزایش بدین و شمشیر و سپر بسازید و به تبعیت از اون طبیعتی خشن و معطوفِ غالب میشه که دائماً خودش خودش رو پروش میده و تازه حاکم شهر هم بیشتر با این موضوع موافقه ، بنده در بسیاری مطالب به عدمِ اشاره نسبت به مخاطب خاص یادآور میشم و اینجا هم تأکید دارم منظور بنده شهر یا کشور و یا مقطعی در گذشته و یا آینده نیست چراکه قضاوت اینکه چه کشوری چه مقطعی لازمه اینطوری باشه یا نه کار بنده نیست و شاید مجموعه هایی لازم باشه مدتها متمرکز اینچونین تدابیری باشند ، شاید نه و شاید به حدودی ولی اونچه که بهش یادآور میشم به جهتِ تغییر اون اوضاعه و به اصلاح توقف پینگ پونگه ویرانگره ، چه در رابطه با یک خانواده ، چه محیط و مجموعه ی کاری و چه شهر و کشوری مد نظر باشه که لازمه بستر برای فعالیت های دیگه فراهم بشه ، چه از نظر علمی و تحریض و تشویقو تبلیغ و چه از نظر مادی و ایجاد امکانات و ساختار های گوناگون و نهایتاً لازمه یادآور بشم که اگر بنده ماشین زمان داشتم و به عصر های گوناگون سفر میکردم و میگفتن مهمترین موضوعی که باورمندی بسیار مهمه و میتونی یادآور بشی چیه ؛ قطعاً میگفتم تجمع متخصصینِ اهل علم و دانش و رجوعِ عموم به اونها که هم موجب گسترش آگاهی و تشخیص های صحیحتر و هم مایه ی اتحاد و توانمندیه که در عصر امروزی این مهم به واسطه ی راهاندازی رسانه های ارتباطی مذکور محقق میشه و در هر مقطعی بسیار مهم و حتی میتونه سرنوشت رو بسیار تغییر بده .