با یاد و تمنای یاری از پروردگار و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون
ادراک ناصحیح از اهداف و ثمراتش مایه ی تغییرِ عقیده و مسیر میگردد ، کمال و رستگاریو موفقیت در گروی پیمودن مسیر صحیح است
انسان در زندگی هیچگاه ساکنِ مطلق نیست مگر اینکه زنده نباشه بنابراین دائماً ما در حال حرکت به سمته اهداف و مقاصدی هستیم و همونطور که تشخیصِ صحیح و ناصحیح بودنش بسیار مهمه ، پیمودن به جهتِ رسیدن به هدف هم لازم و مهم ولی اگر باورمون نسبت به صحتِ اهداف و پیمودن مسیر در گرویِ پیمودنش باشه چی ؟ گاهی به ما میگن اگر به فلان نقطه برسی گنجینه ای بی نظیره و بعد افکارمون به هر ترتیب نسبت به اون هدف تغییر پیدا میکنه ، یا به وجودش شک میکنیم یا بالکل وجودش رو تکذیب میکنیم گاهی هم انقدر سخت برامون متصور میشه که ازش میگزریم ، حالا اهدافِ مهمه ما چیا هستن ، چطور نسبت به صحیح و ارزشمند بودنش اطبینان حاصل کردیم ؟ همونطور که در چندین مطلب پیشین اشاره شد ، آیا وجودمون رو آماده کردیم ، آیا مهارت و داناییِ کافی به جهت پیمودن مسیری که خودش مایه ی ایجادِ انگیزه و بلوغ و کمالمون میشه و از پِی حرکت در اون راستاست که دائماً به ثمراتی پی در پی میرسیم که موجب تسکین و تقویت و دلگرمیو امیدو باور بیشترمون میشه رو برجای آوردیم ؟ روزی به بزرگی بسیار خوش قلب ، با پیشینه ای سرشار از اعمال نیک رسیدند ، با اینکه در حالی بسیار ناخوشایند و بیتاب بود ، یکی از دوستانش بهش گفت تو اینهمه مدت برای دیگران مایه ی دانایی و توانمندی و تسکین بودی ، حالا که به خودت رسیده میخوای نپذیری که انسان دائماً احتمال داره عُیوب و نقص ها و اشتباهاتی داشته باشه و دائما به کمال و بلوغ های گوناگونی میرسه که هرچند گاهی در طول مسیر سخت باشه ، به سرعت پس از درکِ دلایل و رسیدنِ بهش شادکام و سپاسگزار میشه ؟ نه من تورو اونطور میشناسم که هرچند در لحظه خشمگین باشی ولی تو شایسته ی رسیدن به اون موفقیت هستی !
درباره ی این حکایت شاید اینطور گفته بشه که به کمال و انتها نرسید ولی من یادآور میشم که گاهی ما تو زندگی حتی نمیتونیم اهداف صحیح و طریق های درست و مناسب به سببِ رسیدن به اون هدف رو تشخیص بدیم و حتی تو اون مسیر قدمی برنداشتیم و دائما در انتظار این هستیم که به نتایج مطلوب و موفقیت آمیز برسیم و خوشا به حال اونکه موقع نزاع بین دیگران خودش رو بخطر میندازه و چه بر اونکه بر سنگرگاهِ پیروانِ مسیری به جهتِ یافتنِ حقیقت سرک میکشه و متکی بر استدلالی با عنوان دخالت ، خود رو بر حق میدونه و نه ؛ بلوغ و کمال حاصل شد و نیاز به عمیق نگری داره ، سختی و موانع و اشتباهات نیز ، بود و خواهد بود و اهداف والا و صحیح در جای خود مستقر و محکم ولی رسیدنِ به آن کارِ جویای آن است که به جهتش به درستی میپیماید .
گاهی ما نیَتمون رسیدن به اهدافیه ولی مواجه هامون دقیقاً اشتباهه و یا از رسیدن به اون هدف دور میشیم یا اصلاً بهش نمیرسیم . اگر توجه داشته باشیم اینجا ما اصلاً هیچ هدف و جانبی رو قضاوت به جهت صحیح و یا ناصحیح بودن نداریم فقط تو مسیری تلاش میشه که شبیه به یه دوره ی آموزشی تو زندگیه که مهمترین هدف اینکه چرا و چطور بی اندیشیم و تشخیصی صحیح داشته باشیم و چرا و چطور کار و فعالیت کنیم و نسبت به اهمیتِ گسترش ایندو بیشتر متوجه باشیم .
وقتی ما لازمه هارو به این جهت فراهم کنیم مثل حکیم و مهندسیه که علم و ابزار به جهتِ درمان هر بلا و ساختن هر چیزیرو داشته باشه ، حالا خودمون میتونیم تصمیم بگیریم که چه بلایی رو ریشه کن کنیم و چه چیزی رو بسازیم .