با یاد و تمنای یاری از پروردگار و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون
اندیشیدن و استنباطات درونی و مهارت و ایمن شدن نسبت به خطاها - هرچی تو فکرمون میاد رو نگیم ، باورمون نشه و عمل نکنیم
اکثر ما انسانها در مراحلی از بلوغ های گوناگون به سببِ صحیح اندیشیدن که در زندگی و تعیین سرنوشت بشر موضوعی بسیار مهم تلقی میشه ، وجودمون به جهتِ تکامل و وسیعتر شدن وسعتِ اندیشه با طریق هایی خاص از انواع تفکر عجین میشه . به نوعی میشه گُفت حواس و احساس های ما با گروهی از جریانات جاری موجود در جهان برخورد میکنه و دلیلش اینه که وسعت تفکرِ ما گسترش پیدا کُنه . یه رایانه رو در نظر بگیرید که فقط محدود به اطلاعات نرم افزاریه که درونش ذخیره شده و روند بلوغ ذهنی و فکری برای ما مثل همون رایانست که حالا داره با پرشمار نرمافزار ها و محتویات گوناگون نسبت به مسائل گوناگون آشنا میشه و دائماً موضوعات گوناگون مورد پردازش قرار میگیره . این جریانات فکری میتونن برامون تو هر زمینه ای باشن ، به عنوان مثال ذهن فعال در حوزه ی شیمی و یا فیزیک بیشتر با مسائلی مربوط به زمینه ی خودش آشنا میشه یا شخصی در شُرف راهاندازی کسب و کار ، ازدواج و بسیاری موارد دیگر و انگار هرچی بیشتر ، پیشامدی تو زندگیمون لازم باشه ، غالبأ افکاری بیشتر در اون زمینه به ذهنمون خطور میکنه و به نوعی میشه گفت قاعده ی طبیعت اینطوره ، مثل موقعی که یه میکروب وارد بدنمون میشه و بدن شروع به فعالسازی و تکثیرِ گلبول های سفید داره .
چونانکه مضمون اصلی بحث ما مرتبط با اندیشیدن و استنباطات درونیه ، توجه به چند نکته خیلی لازمه ؛ بسیاری از افکارِ مختلف سراغ ذهنمون میاد ولی آیا تمام این افکار برای ما مناسب و موافقِ رشد صحیحِ برامون ؟
بویژه در خصوص روابط اجتماعی ، « آیا به زبان آوردن هراونچه که به ذهنمون میرسه صحیحه و یا فقط میبایست در اندیشه محفوظ باشه » و حتی « گاهی از اندیشیدن به مسائلی هم اجتناب کنیم » ، چراکه « اندیشه هم مثل جسم میتونه دچار بطالت بشه » و « فراموش نکنیم که همانا جسم وقتی در محیط و اوضاعی قرار بگیره ذهن رو هم نسبت به اون موضوع درگیر میکنه ، افکار هم جسم و وجودمون رو به سمتی که ذهنمون نسبت بهش معطوفه سوق میده » البته نباید از اونچه که در افکارمون القاء میشه و گاهی برامون مثل یه کلاس آموزشی و یا تداعی و وصفِ آیندست تا ازش درس بگیریم خیلی هم نگران باشیم ، مخصوصاً مواقعی که حتی از اندیشیدن به موضوعاتی منزجر میشیم ولی با این حال رها کردنِ اندیشه هم جایز نیست و همونطور که در مطالب گذشته یادآور شده ، رعایت اصولی صحیح تو زندگیمون باعث میشه نسبت به اندیشمون هم مسلط باشیمو به سویی صحیح ، مناسب و مفید جاری بشه .
گاهی عقایدی تو ذهنمون بوجود میاد که میپنداریم صحیحه ولی در حقیقت صحیح نیست ، چه در رابطه با مسائل علمی و چه در زمینه های اجتماعی و ارتباط با اطرافیان و قضاوت ها و حدسیاتی که نسبت بهشون داریم و نهایتاً اینکه چطور بتونیم این افکارِ درست و غلط رو از هم تشخیص بدیم و بر اون اساس مواجه و عمل کنیم ؟ این مهم به دو عامل بستگی داره ؛ ابتدا اینکه مهارت صحیح اندیشیدن رو کسب کنیم ، چراکه اندیشیدن صحیح هم مثل دیگر مواردی که تو زندگی می آموزیم احتیاج به یادگیری داره . فرض کنیم ما مدتی به مقوله ای در باب علم فیزیک اندیشیدیم و حدس میزنیم که نوعی ساختار و فرایند و میزان نیرو متعلق به نوعی مادست ، و یا معمار هستیم و قصد ساختن بنایی رو داریمو حدس میزنیم که تعدادی مشخص ستون برای استحکام اون بنا کافیه و یا در روابط اجتماعی و مواجه با اطرافیان حدس میزنیم که شخصیت و علایق فلان شخص چطوریه ، با اینکه این فرضیات و عقاید قابل استناد نیستند و مطلقاً نسبت به موثق بودنش اطبینان نداریم . فارغ از اینکه بسیاری از این حدسیات که گاهی به بیشترین حدود باورمون نسبت بهشون معتقدیم کاملاً اشتباه هستن ، لازمه ها ما یه استراتژی و راهکارِ مناسب به سببِ صحیح و حرفه ای اندیشیدن بیابیم و نکته ی بسیار مهمی مطرحه که « نگاهمون نسبت به اندیشه هایی مبنی بر حدسیات که مستند نیستند رو به عنوان یک لایه ی ضروری و اضطراری که مواقعی بازدارندنست در نظر بگیریم و هرچی اون مسئله و تصمیمات و مواجه هامون که وابسته و منوط به اون مسئله و باوری که از پی اندیشیدن و استنباطات درونی برامون ایجاد شده مهمتر هستند ، بیشتر خودمون رو ملزوم و حاجتمند به استنادات و باور های موثقِ غیر باطنی بدونیم » . به عنوان مثال میخوایم یه ساختمون بسازیم ، اینجا حدسیات نمیتونه مایه ی اطبینان باشه و مبنایِ پژوهشی و متکی بر دانش ، تجربه و استنادات علمیِ دقیق لازمه وگرنه احتمال داره اون ساختمون بعد از مدتی ویران بشه ولی گاهی میخوایم دیوارهای اون ساختمان رو رنگ کنیم و حالا اگر هم بر مبنای حدسیات پیش بریم و اشتباه باشه ، خطری پیش نمیاد و یا گاهی درباره ی شخصی که در پیرامونمون هست ، به سببِ ظواهری که از وی مشاهده کردیم و متکی بر حدسیات باورمندیم که فرد صاحب برخی صفات و علاقه مندیو شخصیته و اگر این حدسیات و باورهامون مورد پسندمون باشه و موافقش باشیم تا حدودی روش حساب میکنیم و بهش متکی هستیم و اگر اینچونین نباشه و ناپسندو مورد پذیرشمون نباشه هم نسبت بهش محتاط هستیم ولی باید توجه داشته باشیم که نسبت به هیچکدوم از اینها مطمئن نیستیم و اما اگر اون موضوع بسیار مهم باشه لازمه به جهتش اطبینان حاصل کنیم چراکه بازهم تأکید دارم ؛ نباید فراموش کنیم که پرشمار از افکار و باورهای ما چه خوشبینانه و یا بدبینانه باشه و در حینی که خیلی بهشون مطمئن هستیم میتونن اشتباه باشند .
گاهی موضوعاتی از ذهنمون عبور میکنه و گویی در ذهنمون القا میشه که برامون شدیداً منزجر کننده و یا نگران کننده هستند و انگار ذهنمون بهشون میچسبه و چونانکه حتی نسبت به اندیشیدنِ بهشون حساسیت داشته باشیم ، این نه فقط نشونه ی بدی نیست بلکه داره شایستگیمون رو نسبت به عملی نادرست ، ناپسند و ظالمانه نشون میده و حتی میتونه موجبِ ایمن شدنمون هم باشه ولی اینها دلیل نمیشه که بخوایم بسیار نگران و آشفته بشیم و لازمه که با خونسردی ازشون عبور کنیم و همونطور که گفته شد گاهی از بیان موضوعاتی لازمه اجتناب کنیم مگر اینکه خطری رو احساس کنیم و « فقط با افرادی امین ، شایسته که تشخیصشون کاری ساده نیست ، مطرحش کنیم » و باز هم تأکید دارم که « فقط تو مواقعی که شدیداً احساس خطر کردیم » ، به عنوان مثال احساس میکنیم شخصی قصد دزدی ازمون داره و مدتیه داره تعقیبون میکنه و با پلیس صحبت میکنیم و یا گاهی احساس میکنیم نوعی بیماری در حال همهگیر شدنه و با بزرگانِ معتمد اون حوزه و حتی گاهی موهومات ذهنی برامون آزاردهنده میشه و قطعاً فقط روانشناسی ماهر میتونه برامون مناسب باشه ، حتی گاهی که با نزدیکترین اشخاص هم مناسب نیست در خصوص مواردی صحبت کنیم .
نکته ی بعدی در مواقعیه که مبنی بر این حدسیات میخوایم به دیگران کمک کنیم و حتی به خودمون و حدس میزنیم که فلان مشکل وجود داره و میخوایم با نوعی گفتار و یا عملی که صحیح میدونیم مشکل رو رفع کنیم و نباید فراموش کنیم که تجربه و دانش کافی به جهت هر مواجه ی انسان امری بسیار مهم تلقی میشه و به اصلاح از شرّ دوستی خاله خرسه رها میشیم چراکه بازهم تأکید دارم که گاهی حتی از بیان موضوعاتی باید اجتناب داشته باشیم .
نهایتاً اینکه چطور از افکاری باطل که در ذهنمون میاد خلاص بشیم که به بسیاری عوامل بستگی داره و همونطور که اشاره شد اگر جسم بشر در محیط و وضعیتی باشه ، ذهن رو هم بدبالش و بالعکسش هم اگر ذهن به سویی معطوف باشه ، جسم و وجود رو به سمتش سوق میده ، بنابراین اگر توان کنترل ذهنمون رو نداشتیم لازمه به سمت محیط های ورزشی ، علمی و فعالیت های صنعتی و تجاری نزدیک بشیم و گذشتن از افکاری باطل رو هم مثل گذشت از بسیاری اعمال باطل یادبگیریم . نباید فراموش کنیم که همونطور که بسیاری از عقاید و فعالیت هایی که صحیح میدونیم ، صحیح نیستن ، بسیاری از موارد هم با اینکه انگاشته میشه صحیح نیست ، در حقیقت صحیح هستندو دانش و شناخت مبنی بر تعقل ، مهمترین و برترینِ دارایی های انسان محسوب میشه .
تا اینجا فقط به شخص خودمون مربوطه که در طول این بلوغ که مایه ی قدرتمندیِ ذهن و وجودمون میشه ، مهارتهای کافی به سببِ این نوع اندیشیدن رو بدست بیاریم و از خطراتی که از پی اشتباهات حاصل میشه تا حدودی در امان باشیم ولی موردِ دیگر به شخص خودمون محدود نیست و به بستر ها و امکانات ، از جمله مراجع گوناگون مرتبطه به عنوان مثال برای یک عالِم در زمینه ی فلسفه خیلی مهمه که توسط اساتید آموزش ببینه تا مبادا استدلال های ناصحیحش منجر به گمراهی بشه و یا در رابطه با مسائل اجتماعی و مواجه با اطرافیان بسیاری موارد هستند که ذهن مارو مشغول کرده ولی حتی با دیگران مطرحشون نمیکنیم و لازم به ذکره که فارغ از دانشگاه ها و مراجع علمی گوناگون ، راهاندازی رسانه های ارتباطی به طریقه ی مذکور موجب فراهم شدن بستری میشه که میتونیم درونش در رابطه با مسائل گوناگون به راحتی مباحثه کنیم ، حتی به شکلی ناشناس وارد بشیم و اگر در خصوص موضوعی مطمئن نیستیم از خِرَد و دانش کارشناسان و متخصصین مربوطه بهرهمند بشیم که قطعاً میتونه مرتبط با هر موضوعی مفید واقع بشه و باور ها و عقاید ناصحیحمون خنثی بشنو برای رسیدن به پاسخ مسائلی که ذهنمون رو درگیر کرده و نمیدونیم چطور به راهکار و پاسخ مطمئن برسیم ، دستبیابیم و از حضور پرشمار راهنمایان بهرهمند بشیم ، تو زمینه های علمی ایده هامون رو مطرح کنیم و به جهت فعالیت های گوناگونِ تجاری و صنعتی با مجربین و سرمایه گزارانی که اغلب از اعضاء تشکیل میشن بهرهمند بشیم و از طلسم بزرگی که گاه برامون آزار دهنده و گاه منجر به ایستایی و یا گمراهیمون میشه رها و به رستگاری برسیم . لازم به ذکره که مادامی که چونین رسانه ای مهیا نگردیده ، مطالبِ منتشر شده خیلی میتونه در این مسیر برامون مفید و رهایی بخش باشه .
نهایتاً اینکه باید به این مقطع که بسیاری بهش زندگی نباتی هم میگن به عنوان یک مقوله ی منفی نگاه نکنیم ، هرچند بسیاری مواقع موجب بی حوصلگی ، کلافگی و انزجار و پِرتیِ ذهن میشه و البته نسبت به بطالتِ ذهن هم نباید بی توجه باشیم چون بسیار مهمتر و سرنوشت ساز تر از اونیه که ساده ازش بگذریم و رعایت اصولی ساده از جمله خواب و خوراک و فعالیت های بدنی مناسب و کافی و مطالعه و تحقیق درباره ی موضوعات علمی گوناگون موجب میشه قوه ی تفکرمون تقویت و ایمن بشه و بهش مسلط بشیمو با استمرار هرچه بیشتر ، بیشتر به سمت جریانات صحیح خلقت که متناسب استعداد ، شخصیت و وجودمونه گرایونده و متمایل میشیم و پس از این دوره ی بلوغ از محاسنِ بینظریش بیشتر مطلع میشیم .