با یاد و تمنای یاری از پروردگار و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون 

اهمیت برنامه ریزی های حرفه ای و مطمئن و محدود به خویشتن - کشف استعداد ها و نبوغ وابسته به پیشرفتن بر مبنای برنامه ریزی صحیح و شناسایی اهداف مقطعی 

شکی نیست که برنامه ریزی تو زندگی موضوعی بسیار مهم تلقی میشه ولی توجه به مواردی بسیار مهمه از جمله اینکه چه شخصی برای ما برنامه ریزی کرده ، خودمون و اگر توسطِ دیگران بوده ، آیا تخصص ، تجربه و شناخت کافی میسر بوده ؟ نکته ی بعدی در این بارست که ما به جهت اهدافی بزرگ برنامه ریزی هایی محدود به خودمون و یا متکی بر عهد هایی بسیار مستحکم داشته باشیمو هرگز ازشون منطرف نشیم ، هرچند مسیر رو سمتِ اهداف و برنامه هایی دیگر طی میکنیم . 

نکته ی دیگر در رابطه با بازنگریِ دائمی به برنامه ها و اهداف مون هست چراکه اوضاع مجموعه ها دائماً در حال تغییرِ بنابراین گاهی تغییر در برنامه ریزی لازمه .

نهایتاً اینکه نباید بی توجه باشیم که بسیاری از استعدادهای بزرگ ما از پی پیشرفت صحیح که بسیار به عاملِ برنامه ریزی بستگی داره کشف میشه ! اغلب ما در ابتدای فعالیت هامون متوجه نبوغ و استعداد های خودمون نمیشیم و یا در مقاطعی متوجه میشیم که آثار تولید شده از پی فعالیتمون خاصه ولی نبوغی و استثنایی بودنی درونش حس نمی‌کنیم ولی همین فعالیت وقتی مبنی بر برنامه ریزی های صحیح ، به سمت اهدافی مشخص و متناسب با تمرین و استمرار همراه میشه ، سرانجام اون نبوغ شکوفا میشه و باورمندم این بزر در وجود تمامی انسانها هست فقط لازمه استعدادمون رو پیدا کنیم و استمرار داشته باشیم . نباید فراموش کنیم که هزاران شخص معمار و یا موسیقیدان هستند ، اکثرشون پس از مدتی فعالیت بناها و ترانه هایی زیاد میسازن ، خیلی از این آثار بسیار خاص و درجه یک محسوب میشه ولی مقصود از نبوغ اینه که یک نقاش بین هزاران نقاش مدلی نقاشی می‌کشه که بعد از ده ثانیه خیره شدن به اون تابلو ، تصویر شروع به حرکت می‌کنه و شیوه ای رو پیدا می‌کنه که ذهنمون رو گول بزنه و نکته اینجاست که غیر از تلاش و استمرار به شناسایی اهداف مقطعی و برنامه ریزی مطابق با اون اهداف نیازمندیم تا بتونیم به نقطه ی اوج خودمون در رابطه با اون فعالیت و استعدادمون برسیم ، هرچند که بسیاری از مشاهیر به شکلی ناخودآگاه به اون نقطه رسیدن و شانسی بوده و هیچ‌گاه از برنامه ریزی و شناسایی اهداف سخن نگفتن ولی از نظر بنده شیوه ی صحیح رعایت اینچنین اصولیه که شاید بهش کمتر توجه داشته باشیم و اصلاً شاید دلیل اینکه بسیاری از اون نقاش‌ها به نقطه ی اوج خودشون نرسیدن ‌و نبوغشون کشف نشده ، همین شانسی بودنو بدون برنامه ریزی بودن و عدمِ شناسایی اهدافِ مقطعیِ مهم باشه که از بین پرشمار نقاش فقط یکیشون به شکلی شانسی مطابق با برنامه ای صحیح پیشرفته و به اون نقطه رسیده . 

در حقیقت سفر به سمت کشف نبوغ سفری ناشناختست ، حتی برای خودمون ، مثل یک حرکت به سمت قله ی کوهیه که باید از یک جنگل تاریک در طول مسیر گذر کنیم و دائماً میدونیم بر فراز اون کوه نبوغ ما کشف میشه ، زمینه ی فعالیتمون هم مشخصه و استعدادمون رو کشف کردیم ولی نمیدونیم سرانجام اثر خلق شده از پی نبوغمون چیه و چه شکلیه ، بنابراین در طول این مسیر از اصول و مبانی ابتدایی پیروی میکنیم که از مهمتریناش شناسایی اهداف مقطعی و برنامه ریزی بر اون مبناست به عنوان مثال یک آشپز رو در نظر بگیریم که در طول برنامه ریزی برای آموزش ، مقطعی رو به شناخت و چشیدن یکایک میوه های دنیا اختصاص میده ، با طبع های گوناگون و خاصیت های داروییشون آشنا میشه ، این شخص تونسته یه برتری و مزیت مهم نسبت به دیگران داشته باشه و قطعاً با دیگر آشپزها متفاوته ، هرچند دیگر آشپزها هم کلی تلاش میکنن ولی این شخص با اندکی تلاش بیشتر صاحب برتریِ خاص میشه و نهایتاً یه سبک تغذیه و غذاهای خاص رو خلق می‌کنه چراکه تونسته هدف مهمی که شناخت خواص و چشیدن مزه ی تمام میوه هاست رو شناسایی کنه و درون برنامه ریزیش وارد کنه ‌‌.