با یاد و تمنای یاری از پروردگار و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون 

تدبیر و عبور از تکرار تجربیات ؛ طریق اندیشه ، هوش مصنوعی 

قطعاً میشه از مهمترین خاصیت های تعقل رو « درکِ تجربیات دیگران به واسطه ی اندیشه دونست » بنابراین دیگر لازم نیست تجربیات دیگران رو انجام بدیم تا نتایجش رو بدونیم . بدین ترتیب از صَرف وقت و هزینه های گوناگون جلوگیری میکنیم و میتونیم پیش از انجام عمل و پیمودن مسیری با ثمرات و نتایجش آشنا بشیم و سپس انتخاب کنیم که کدوم مسیر رو به سمت کدامین اهداف و به چه طریق هایی پیش بریم . اینرو یک موهبت بسیار ارزشمند می‌دونم ولی باورمندم همانند بسیاری از ابزارها و وسایل دیگر که الهام گرفته از طبیعت بدوی ساخته و مدرن شده این فرایدِ ذهنی رو هم میشه به طریق و سیستمی در قالب تکنولوژی هوش مصنوعی مبدل کنیم ، مثلِ زمانی که از چشمه های طبیعی الهام گرفتیم و قنات ساختیم و زمانی که از دریاچه ها الگو گرفتیم و سد ساختیم . خاصیت و چگونگی کارکرد این سیستم هوشمند رو میشه اینطور بیان داشت که ما ازش می‌پرسیم که اگر نوعی فعالیت رو انجام بدیم ، به عنوان مثال ورزش کنیم ، تحصیل و کار در حوزه ای ، چه نتیجه ای برامون داره . این سیستم متناسب با شرایط و اوضاعو حالات ما یه سری نتایج بهمون ارائه میده ، مثلاً از پی دو ساعت ورزش در روز انقدر لاغر میشی ، انقدر شاداب میشی و برای سلامتیت مفیده و یا اگر در اون رشته تحصیل کنی با توجه به شرایط و استعداداهات ، دو سال طول می‌کشه فارغ‌التحصیل بشی و بعد انقدر برات درآمد حاصل میشه و بسیاری پرسش های دیگرِ در هر زمینه ای و بسیاری پاسخ ها دریافت میکنیم و از انجامِ تجربیاتِ دیگران که برامون مناسب و مفید نیست و موجب برتریمون نمیشه عبور میکنیم و مستقیم میریم سراغ اصل مطلب . مثال خاصیت این سیستم هوش مصنوعی که الهام گرفته از طریق اندیشه ای ، مبنی بر تعقل و تدبیره ، مثالِ اینه که در کوهی بدنبال یک تکه الماس باشیم پس لازمه کلی راه های سخت رو بریم ، سنگهارو بتراشیم تا پیداش کنیم و رستگار بشیم ولی به این طریق میتونیم بدون پیمودن عملیِ مسیر و تراشیدن سنگ ها ، اون مسیر هارو تداعی کنیم و درونِ سنگهارو هم ببینیم پس نقطه ای که اون الماس وجود داره رو بیابیم ، مستقیم بریم سراغش ولی نکته ی بسیار بسیار مهمی مطرحه که باگ و نقص بسیار مهمِ این سیستم محسوب بشه و اون عدمِ وجودِ تعقلِ ! ما هر چیزی در طبیعت و پیرامونمون هست رو میتونیم شبیه سازی کنیم ، بهش وسعت بدیم ، به شکلی که می‌خوایم و لازمه میسازیمش و بهش مسلط میشیم ، به عنوان مثال طبیعت برای ما رودخونه ای رو مهیا داشته که ما باید با اون خودمون رو تطبیق بدیم ، کنار او خانه بسازیم ولی زمانی که ما قنات می‌سازیم و یا ابرهارو بارور میکنیم ، دیگه میتونیم به هرجایی که می‌خوایم آب رو منتقل کنیم و یا هوش در وجود انسان ، ما ازش الهام گرفتیم و هوش مصنوعی ساختیم ، اغلب بسیار وسیعتر ، توانمندو دقیقتر از هوشِ یک فرد عمل می‌کنه ولی « یک چیز هم که باورمندم هیچگاه نمی‌تونیم بسازیم و اون تعقله که مایه ی ثبات و تضمینی مستحکم برای این سیستم محسوب میشه » . فعال حال که تمدن هوش مصنوعی بسیار برناست ولی روزی که قصد طراحی و اجرای این سیستم باشه ، غیر از توجه به پرشمار مواردِ مهم و لحاظ در مسیرِ راه‌اندازی و ساختِ این افزونه ی هوش مصنوعی ، لازمه به یک نکته توجه داشته باشیم که وسعتِ تعقل همیشه فراتر و ارجحو غالب بر این سیستم تعبیه بشه و چونانکه بسیاری در مورد رسانه های ارتباطی به طریقه ی مذکور و حضور متخصصین در زمینه های گوناگون یادآور گردیده ، لازم به ذکره که مجدد یادآور بشم اینچونین سیستمی تحت سلطه ی کاربرانِ جریان رسانه های ارتباطی به طریقه ی مذکور به کمال میرسه و پرشمار طریق و وسایل ، تحت سلطه ی تعقل که تنها نزد مجموعه انسانه در میاد .

یک موضوع هست آیا نمیشه تعقل رو ساخت ؟ بنظرم نمیشه چراکه مبانی تعقل همواره قابل تغییر و به شکل متشابهاته ، هوش رو مثل پرنده ای در نظر میگیریم که به هر سوی می‌ره و تعقل مثلِ سیمرغ میمونه که خاصیت دونه های گوناگون رو می‌شناسه و بهش میگه کدوم دونه رو بردار ، نکته ی مهم همون شناختن تمام دانه ها هست و برای شناخت تمام دانه ها لازمه تمام علوم در باره ی دانه ها رو بدونیم ، در نظر میگیریم علم مرتبط با تمام دانه ها در تمام کتاب ها موجود باشه پس آیا با خواندن تمام کتاب ها و تعریفش برای هوش مصنوعی میتونیم تعقل رو شبیه سازی کنیم ؟ از بنده خیر چراکه تعاریف و تفاسیری متفاوت از مطالعه و اندیشیدن به محتویات کتاب ها ، « براش اشخاص گوناگون استنباط میشه » و اگر از فلاسفه ی علوم دینی که به کتب آسمانی شناخت دارند بپرسیم متوجه میشیم هیچ گاه تعریفی یکسان از آنچه مکتوب شده وجود نداره و همینطور یکایک تعاریفی که در کتب گوناگون به عنوان همان مبانی که تعقل بر آن متکی و استوار است آمده اینچونین است بنابراین نصبِ قوه ی تعقل بر این سیستم فرضی را ناشدنی میدانم مگر به واسطه ی حضور انسان که صاحب تعقل است و به جهت حضور اشخاص با عقاید و دانایی های گوناگون ، برترین روش ها را راه‌اندازی رسانه های ارتباطی به طریقه ی مذکور می‌دونم . نظر متناقض دیگری محتمل است در ذهن ایجاد گردد ، اگر ما چندین انسان مجرب ، متخصص رو به عنوان مغزِ سیستم در نظر بگیریم آیا ممکن نیست که این تکامل شکل بگیره ؟ ممکنه ، ولیکن وسعت کاراییِ این سیستم به حدودِ اعضاءِ حاظر به عنوان متخصص و عمومیتِ ، هر سوی کم شمار باشه این سیستم ناقص ، دچار خطا و یا بی فایده واقع میشه و همون‌طور که گفته شده ، تمام علوم نزد همگان است و همانا یادآور میگردد که همگان به اینچونین امکانی به جهت تشخیص و تدبیر حاجتمندند ، پس فارغ از پرشمار ثمرات حاصله از پی راه‌اندازی رسانه های ارتباطی به طریقه ی مذکور ، میشه در این باب یادآور باشم که « نیروی لازم به جهت کارکرد این سیستم به نحو احسن از پی حضور همگان و به حدود حضور یکایک افراد تأمین میگردد » .

اگر تعقل رو قطب مثبت و ناجی در نظر بگیریم و ندانستن را قطب منفی و مایه ی زوال ، ایندو را همانند دانه هایی که از ابرها می‌بارند بدانیم ، چونانکه ما به واسطه ی بهره‌مندی از ثمراتِ از پی راه‌اندازی رسانه های ارتباطی به طریقه ی مذکور و امکانات هوش مصنوعی ابرها را از دانه های تعقل پر کنیم در جهت تجدد و تکثیر خوبی پیشرفتیم .