با یاد و تمنای یاری از پروردگار و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون
سرور به سببِ مغلوب شدن و اندوه به سببِ پیروزی !
عجباً ، اهالیِ دیاری را بنگر که چون مغلوب میگردد ، همگان خوشنود و به سرور گرد هم آواز خوان و پایکوبی میکنند ، و میگویند این کوه های برنا را چه شده که اندوهگین باشند ، قابل درک است چراکه در هنگام مغلوب شدن میبایست به جنب و جوشو پویایی برانگیختو برخواست ولی این را که پیروز شده باشند و یا در شُرف رسیدن به آن ، با این حال محزون و همچون ایشان که از مزارِ خویش برخاسته ، به جهت پیروزی پیشرفته و بیکباره به اندوه ، یأس و ناباوری بر رستگاری بر آن بازگشته بخسبند را چه موجه بودنی است ؟! درکی نیست و کلامی نیست مگر اینکه گفته میشود بر ایشان بنگرید که پایکوبی میکنند ، شادمان و آوازشان این است که چه شده این کوه های برنا را اینچونین اندوهگین باشند و خوشا بر ایشان که با فروتنی بر ایشان که طریق ها به جهت رستگاریشان روشن بود ، ناسپاس نگفتند بلکه با مهر در آغوش گرفتند .
یادآور بر آنکه به جهت آرزو و آرمانهای خویش در تلاش بوده و چون نا شدنی دریافته باز هم در تلاش ، چونانکه بر وی از سوی غلامانِ پادشاه گفته میشود هیچ راه به جهتِ برآورده شدنِ آرزو ها و خواستهایت نیست ، به بیراه بودن خویش باورمند گردیده ، مطمئن میشود ، به زانو درآمده دلِ خویش را به سرشک نمسار میگرداند ، چونانکه در بَند خویش را معیوس میبیند ، بزرگتر و کهنترِ خویش که طولانی و در سختی فراخی اَش بیشتر ، بر وی افسانه ی مشهور را یادآور میگردد ؛ نه به آنگاه که به جهتِ سختی و به جهت شادمانی انگور ها را هر دم میفشارید و مایه ی مصلوب شدنتان میگردد و نه به آنگاه که به جهتِ استواری در مزرعه ی طلا و سبقت در میان قدیسان از تشنگی در حال موت هستید و آبِ انگور های متنوع را به جهت رفع تشنگی نمینوشید ، آری اگر مصلوب گرید همچون مردگان و اگر به موت بخسبید همچون مصلوب شدگان هردو یکی هستند و طریقشان سوا از تعادلِ عادلان ، همانند نهالهایی که نه میوه میدهد و نه به رُشد ، بلوغ و کمال سیالند ، افسوس که شما دلاوران و قهرمانان ، لحظه ای اندوهگین باشید و خادم بر شما تعادل بی آموزد و پادشاه نباشد تا بگوید چونانکه خویش را به جهت اهداف صحیح ، بر طریق های صحیح استوار و متحرک سازید ، رستگاری و تعادل را چشیده بر برنایان تبسم داشته می آموزید ، فخر نمینمایید چراکه ارجمند و بزرگ هستید ، همانا بیاد می آورید ایامی را که خود سرانجامِ رستگاری را باور نمیداشتید ، به شدت بر آن منکر بودید ، ولی به دانایی ، صبر و استواری ، آنچونان برایتان حاصل گردید که از حدودش حتی وصفی نداشتید ، پادشاه نبود چراکه ایشان نبودند تا چشمهایشان را بشویند تا ببینند ، وزنه های سنگین را به جهت تلاشِ فردا آماده ساخته ، کنار بگذارند و بر سبک بالانِ خُردبار جویا گردند ، ایشان را نیز به جهت کمالِ هرآنچه سفارش گردیدند برخیزانند ، جمیعاً بپیمایند و چون در راه طفلان را دیده که بارهای نقره ، طلا و الماس های سنگین بردوششان داشته میپیماید ، عادل ، مستحکم و استوارند ، میپرسند چه از سلامت ، آسایش و اطمینان در کاشانه و میانِ اصحابی که بر ایشان علاقه مند و شادی در برزنگاهان ارزشمندتر است و کدامینند که نَتوانند آنرا بی آفرینند ؟ آری شاید ایشان که خویش را دانا ، ثروتمند و قدرتمند و بالغ نساخته ، نمیسازند و یا حریصو مأیوس بوده ، پیش از آنکه قدمی به سوی معدن ها و بازارها بردارند ، مهیا نیافته و خود گواهند که چون نمیخواهند نمیشود ، مگر ایشان که میخواهند و در تلاشند و حاصل نمیگردد پس به جهت ایشان چه تلاشی برجای آورده میشود ؟ اما شما طفلان چه قدرتمند ، عادل و آسوده هستید ، و شماری هستند که بر شما غبطه داشته و به جهت شما سرور و تمنا است .