با یاد و تمنای یاری از یگانه پروردگار بیهمتا و (صمد) و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون
معتقدم عنوان این مطلب تا حدودی روایتگر منظور و مقصود بنده میباشد و اما به بیانی مفصلتر میتوان اینچونین موضوع را تشریح نمایم ؛ گاهاً ما انسانها جایگاه فردی خودمان یا اشخاصی از نزدیکانمان را در قالب جایگاهی عمومی و یا صاحب مسئولیت های محدود و یا نو ظهور نسبت به جامعه را فرض میکنیم و سپس آنرا با جایگاه های که برای مدت طولانی و یا به جهت مواردی حساس مسئولیت هایی نسبت به تمام جامعه ی بشری دارند مورد مقایسه قرار میدهیم . به عنوان مثال آهنگری هستیم که نسبت به خانواده و اهالی مجموعه ی کاری متعهد است . طبیعتاً وظایفی برایمان تعیین شده از جمله موارد مالی ، امنیت ، اعتدال و انصاف و رعایت حق و حقوق در رفتار و پرشمار مسائل دیگر . فارغ از این وظایف ، چالشهای گوناگونی را در طول ایام کار و مواجه با اعضاء خانواده نیز تجربه کردیم و مشکل زمانی آغاز میشه که میپنداریم هرچند در طول این ایام برخی از وظایفمان را به نحو احسن برجای نیاوردیم و سهلانگاری داشتیم ولی درکل اعضاء خانواده و کارکنان ازمان راضی هستند ، بنابراین این کلیات را مقایسه میکنیم با رضایت خودمان از جایگاهی که نسبت به تمام جامعه مسیولیت داشته و اینچونین انگاشته میشود که اگر آن شخص نیز به میزان خودمان به جهت برجای آوردن وظایفش تلاش میداشت بنابراین وضع کنونی متفاوت بود و نا نیز از ایشان ناراضی نبودیم ولی باورمندم به جهت مقایسه ای صحیح تر میبایست مواردی مهم را در نظر داشته باشیم ؛ موضوع ابتدایی اینه که « اختیار و سلطه ی » ما به عنوان بزرگتر خانواده و یا فردی که ریاست کارگاهی رو بر عهده داره بسیار مطلقِ بنابراین نتیجه ی نیکو بسیار آسانتر حاصل میشه . فرض کنیم در رابطه با خانواده قصد داریم مدتی صرفه جویی کنیم تا صاحب خانه ای بزرگتر شَویم و در باب کارگاه ، برای محصولاتمان مشتری بسیار خوبی پیدا شده ولی لازمه برای مدتی تمام کارکنان چندین ساعت بیشتر فعالیت کنند تا سفارشات آن مشتری به شکلی مقبول تولید شود و نهایتاً پاداشی بسیار مطلوب نصیبمان گردد بنابراین اینچونین مسائل و موفقیت ها را در نظر داشته و مقایسه میکنیم با عملکرد فردی در جایگاه شهردار که قرار بوده پل بسازد ولی موفق نشده و مشخص شده که دلیلش کمبود بودجه بوده بنابراین با خود میگوییم او شهرداری لایق نبوده چراکه میتوانست همانند ما که خانواده و همکاران خویش را ترغیب کردیم که مدتی صرفه جویی و یا بیشتر کار کنیم با اهالی شهر اینچونین مواجه شود و نتیجه گیریِمان احتمالاً این است که او فردی لایق نیست و اینچونین مسائل ساده را هم نمیداند ولی اگر به حقیقت واقف باشیم متوجه میشویم بخ دلایلی گوناگون آن شهردار امکان این کارها را نداشته و هرچند چندین برابر ما هوشمندی و تلاش کرده ولی موفقیت حاصل نشده و نتوانسته به اوضاع غالب و مسلط باشد تا روندی به سببِ ساخت پل با موفقیت به انجام برسد . نکته ی دیگر محدود بودن مسئولیت هایمان است و اینچونین اگاشته میشود که به عنوان مثال برای جلب رضایت آن مشتری ، حتی اگر همکاران مساعدت نداشتند ولی چندین ماه به تنهایی چندین برابر کار کرده تا آن محصول تولید شود ولی آیا فعالیت فردی یک شهردار حتی اگر چندین برابر شود ، ممکن است تا هزینه ی ساخت پل را فراهم کند ؟ بنابراین مشارکت و همکاری عموم مجموعه و جایگاه های رأسین دیگر به جهت موفقیت کار آن شهردار بسیار مهم است پس بازهم مقایسه و قضاوت ما ممکن است ناصحیح باشد . لهذا به عنوان جایگاهی عمومی حتی اگر بانیان ، رهبرانی برنا هستیم که به جهت تمام جامعه صاحبِ نقش و رسالتی شده و توانسته وظایف خویش را بدین سبب ، به نحو احسن برجای آورد ، معتقدم در هنگام مقایسه و قضاوت ، شرایط ، اوضاع و موقعیت حقیقیِ ایشان را که اغلب کاری دشوار و پیچیده است ، در نظر داشته باشیم .
در نهایت شاید بسیاری بگویند هرچند مسئولیت ایشان وسیع و حساستر باشد و یا بسیاری از موارد به مشارکت و همکاری مردمان و جایگاه های دیگر وابسته باشد ولی امکانات و امتیازی برای ایشان مهیا است و تخصص و دانایی ایشان به سببِ حضور در آن جایگاه به طبع فراتر و متناسب است ! و یا گاهاً اینچونین مطرح میگردد که نباید سطح انتظار پایین باشد چراکه محتمل است به کمکاری ایشان و بدتر شدن اوضاع منجر گردد و از کجا مشخص است که ایشان به نحو احسن فعالیت داشتند ولی نتیجه مطلوب نبوده !
بنده با هیچ یک از این نظریات و اختلاف نظرهای صحیح دیگر نه تنها مخالف نیستم ولی میگویم به عنوان اعضاء هر مجموعه ای میبایست تا حدودی که ممکن و مناسب باشد به این مسائل بپدازیم تا ابعاد نهان و تاریک مشخص شود و احتمالاً در تمام ساختار های جوامع مراجع و جایگاه هایی هستند که کارشان بررسی و نظارت بر عملکرد مسیولین است و اما متاسفانه گاهاً قهر و کدورت میان مردمان و صاحبان جایگاه ها موجب میگردد اعتناء و مواجه ای با ایشان نباشد و طبیعتاً حمایت و ارجاع به ایشان موجب فعال ، نافذ و قتدرمند شدنِ آن جانب و مجموعه میگردد تا دلایل موجه و موارد قابل حل از اختلال ها و موانع سوا گردد که در نتیجه به نفع همه است .
درباره ی این موضوع میتوان سطر های فراوان سخن گفت و پرشمار مثالها و موضاعات گوناگون مطرح شود و استدلال هایی بدون منطق قطعی از سویی به منظورِ دفاع بیان گردد و از سویی دیگر آن استدلال ها و دفاعیات از سوی جانبی غیر رد شود ولی هیچ جانبی آن منطق و استدلال حتمی و قطعی را ندارد « غیر از خود آن جایگاه مسئول » و « مردمانی که نسبت به موضوعی مطالبه داشته باشند » و احیاناً بدین جهت برای مسیولین بستری متناسب لازم است که بتوانند مسائل را بدون نگرانی از آشکار شدن که موجب ایجاد مشکل های دیگر میشود مطرح کنند و از سویی دیگر بستری برای مردمان که با اطمینان خاطر بتوانند به موضوعاتی که ارجح میدانند بپردازند و آماری دقیق و مستند مهیا باشد تا چرخه ای که به تشدید تنش میان جامعه منجر میگردد ، به حل مشکل و اتحاد مبدل گردد . بدون شک رسانه های ارتباطی به طریقه ی مذکور برترین شیوه ها است ولی تا مادامی که آن مهیا نیست ، بسیاری روش های در حین مرسوم و قانونمند بودن نیز موجود است که گاهاً به آنها توجه نمیشود و یا به نرمی و اعتماد و « حرکت همه جانبه » حاجتمند است تا پی در پی ثمربخشی و گستره ی تاثیر گذاری آن وسیع و گردد .