با یاد و تمنای یاری از پروردگار و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون 

 

« اهمیت تحصیل و علوم آکادمیک نوین که از کجا و از سوی چه افرادی خلق میشن ؟ »

زندگی بشر دائماً با شناخت در قالبِ علوم و دانشهای جدید و جدیدتر توأم بوده که این علوم گاهی تو زمینه های کشاورزی بوده ، گاهی اقتصاد ، گاهی ریاضیات و زمینه های غیر ولی این علوم و مکتب ها از کجا بوجود میانو پایه ریزی میشن ؟

قطعاً شخصی که شاخه ی جدیدی رو تو زمینه ی علوم ریاضیات خلق و پایه ریزی می‌کنه قبل از کشفیاتش با ریاضیات آشنا بوده و از شناخت هایِ ثبت شده ای که توسط اشخاص دیگه کشف و مکتوب شده کمک گرفته ولی آیا پیش از اینکه کشفیاتی داشته باشه و اون شاخه رو پدید بیاره اصلاً کتاب و مکتبی به اون عنوان بوده تا بخواد از طریقش آموزش ببینه ؟ اگر اینطور باشه که دیگه خالق اون مکتب محسوب نمیشه !

بنابراین خیلی از اسطوره های علمی هستن که نمی‌تونیم مطلقاً با توجه به مدرک دانشگاهیشون و نمراتشون و بر اساس این شاخص حدودِ ارزشمند بودنِ فعالیت ها و آثارشون رو دریابیم و لازمه که نسبت به یک موضوع تأکید داشت که خیلی ها به اندیشیدن ، فهمیدن و کنکاشِ عالم تو زمینه های گوناگون علاقه دارن ، می‌خوان جواب هر سوال و راه حل هر مشکل رو پیدا کنن و چیزای جدید به دنیا اضافه کنن ولی افرادی که حرفه ای تحصیل میکنن ، به کتاب و طریق های آموزشگاهی رجوع میکنن ، دانشگاه میرن و از حُکَما و بزرگا یاد میگیرن ، اینا همه دلایل بزرگه موفقیت و حرفه ای و متخصص بودنشونه و این نکته ی خیلی خیلی مهم و ارزشمندیه که تو نتیجه بسیار بسیار مهمه .

مثل یک آهنگر هست که هرچقدر استعداد و مهارت داشته باشه اگر بخواد تمام چیزایی که قبلاً کشف شده رو خودش هم بیابه شاید ده ها برابرِ عمرش کافی نباشه تا بتونه یه منظومه ی جمع آوری شده که تو یه آموزشگاه در طول چندین ماه آموزش داده میشه رو گرد آوری کنه . بنابراین در عین حال که مهمه توجه کنیم خیلی از علومِ پایه ای و مهم که از طریق فعالیت در فضای آکادمی ها بوجود نمیاد ، توسط افراد علاقه مند و به واسطه ی فعالیت های شخصیشون پدید میاد ، باید یادآور بشیم که در کل برای همه آموزش از طریق آموزشگاه ها مهمه . البته خیلی ها افرادی که از مدرسه فرار کردن و بزرگان عرصه های علمی شدن رو مثال میزنن و یا استدلالی هست که براشون دروسی که تو مدرسه تدریس می‌شده کم و حوصله سر بر بوده ! شاید اونها چندین برابرِ یک محصل وقتشون صرف مطالعه می‌شده و خیلی خوبه که انسان با خودش روراست باشه و در ضمن اونها استثناعات بودن .

نکته ی انتهای اینه که ما تو زندگی مقاطعی آموزش میبینیم و مقاطعی آموزش میدیم و اکتشاف میکنیم پس اگر مقاطع طولانی رو صرف آموختن کردیم دلیل نمیشه فکر کنیم با استعداد و خلاق نیستیم و یا اینکه فکر کنیم پس هیچ وقت قرار نیست مکتشف و پایه گزارِ یه شیوه ی علمی نوین باشیم و غیر قابل اجتنابه که فعالیت تو زمینه ای که تحصیل کردیمو و مهارت بدست آوردیم ابتدایی ترین لازمه ای هست که برای اسطوره شدن بهش نیاز داریم .