با یاد و تمنای یاری از پروردگار و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون
« چطور بفهمیم همسرمون زوجی مناسبه برامون »
نمیدونم بگم خوشبختانه یا متأسفانه ازدواج یه یکی از مهمترین مسائلِ پررنگ روز مبدل شده و این ابراز تأسف و اندوه به سببِ رابطه و ازدواج هایی نا موفقه که با کمی اندیشه ی صحیح و مطالعه های سطحی و بهرهمندی از تجربیات اشخاص شایسته و خردمند و فرهنگ سازی میشه نسبت به این موضوع بسیار مهم مواجه ای درست و سرنوشت ساز داشت .
چطور بفهمیم چه حدود از رابطه تو چه زمانی و با چه شخصی برامون مناسبه ؟
خیلی از رابطه ها به شکل بسیار ساده ای شکل میگیره و دوستی دو نفر با هم شکل میگیره ولی اینکه چطور بتونیم تشخیص بدیم که یک شخص غیر از خصوصیات ظاهریِ مناسب و زیباش که توجهمون رو جلب کرده متناسب ترین شخص برامونه ؟ ما انسانها دارای یکسری استعداد ها ، دارایی ها ، سلایق ، اهداف و علایق هستیم ، ابتدا باید تک تکه اینارو بشناسیم و به عنوان مثال اگر عاشق تفریح و هنر و جهانگردیو گردش هستیم ، معمولاً زوج مناسبمون هم باید دارای یه شخصیتی به همین شکل و یا با اندکی تفاوت که طبیعیه باشه و یا اگر علاقه مند به علم و تحصیل و کارو صنعت هستیم ، معمولاً زوجی که اهداف و شخصیتش به همین شکلِ برامون مناسبه و تا اینجا دو نکته ی مهم مطرحه ؛ اگر بین اشخاصی که میشناسیم و دوستانمون فردی بود که شخصیتش از این نظرات باهامون شبیه ولی علاقه و احساساتی آنچنانی بینمون وجود نداشت و یا خصوصیات ظاهریش اونطوری که خیلی شیفتمون کُنه نبود ، آیا زوج و جفت مناسبیه ؟ و یا بالعکس این یه زمانی هست که بین دو شخص احساست بسیار زیادی وجود داره و نسبت به هم تو مدتی کوتاه اشتیاق وصف ناپذیری پیدا کردن ولی شخصیت ، علایق و اهدافشون با هم یکی نیست و آیا رابطه میتونه تو بلند مدت موفقیت آمیز باشه ؟ پیش از اینکه این مطلب رو مفصل باز کنیم باید اشاره کنیم به روابط احساسی که اغلب به واسطه ی نزدیکی و عشق بازی بین اشخاص ایجاد میشه و خودش به تنهایی کافیه تا وابستگی بسیار شدیدی ایجاد بشه و اصلاً چرا این مرسومه که بعد از مدتی نه چندان کوتاه و شناخت کافی نسبت به یکدیگر این رابطه ها شکل میگیره ، دلیلش دقیقاً به همین موضوع مرتبطه که اگر ما شخصیتمون هر نوعی باشه ، هیپی ، درسخون ، کاری ، نجیب ، و شخصیتی با همین خصوصیات و مشابهش جفتمون باشه ، بعد از یه مدتی قطعاً اون روابط احساسی شکل میگیره و به بیشترین حدودِ خودش میرسه و موندگار میمونه ولی اگر بالعکس این باشه و فقط به واسطه ی اون روابط احساسی بین دو شخص رابطه ای هرچند عمیق ایجاد شده باشه ، احتمالش هست که تو بلند مدت اون رابطه به دلیل شبیه نیودنِ شخصیت ها ، علایق و اهداف به مشکلاتی بزرگ بربخوره و اونوقته که اون احساسات دیگه هرگز نمیتونه مایه ی حفظ رابطه باشه و در رابطه با خصوصیات ظاهری و رفتاری هم باید یادآور بود که درسته خیلی مهمه ولی چیزی نیست که نشه طیِ یه مدت تغییرش داد . بنابراین مهمترین عاملی که ضامنِ برترین ، موفقترین و مستحکمترینِ روابطه ، شبیه و متناسب بودنِ شخصیت ، سلایق و اهدافه اشخاصه و نه اینکه این مطلق باشه و طبیعیه که گاهی دو فرد با شخصیت نزدیک به هم خصایصی رو بخاطر هم تغییر میدنو با هم سازگار میشن و نه اینکه بشه گفت هرگز دو شخصیت با مَنشِ مختلف نمیتونن جفتِ خوبی برای هم باشن و گاهی روابطی بسیار موفق شکل میگیره که دو فرد با شخصیتی کاملاً مختلف با هم روابط بسیار خوبی دارن و دائماً تو زمینه هایی از هم الگو میگیرنو مکمل همدیگه هستن ولی این موارد رو جزءِ استثناعات میدونم .
گاهی ما صاحب یه شخصیتی هستیم که با دیگری متفاوته ولی معتقدیم اون شخص میتونه تغییر کنه و مناسب بشه و در این خصوص باید در نظر داشته باشیم که آیا به اون حدودی شخصیتش باهامون متفاوته که سالها زمان میبره و یا احتمالِ شکست وجود داره و یا مسائلی سطحی و قابل حل مطرحه و آیا اون حدود از انگیزه ، شوق و توانایی رو تو وجودش میبینیم که این امکان وجود داشته باشه یا نه ! اینها همه یه طرف ، ما باید ببینیم آیا خودمون اونقدر توان و استقامت داریم که بتونیم مایه ی تغییر و یا اصلاحو تکامل اون شخص بشیم ؟ یادمون نره گاهی ما با ازخودگذشتگی و سهل انگاری های نابجا و ناصحیح فقط برای خودمون مشکل ساز نمیشیم بلکه به اون شخص هم ظلم کردیم .
موضوع دیگه در رابطه دارایی های علمی و مالیه که بنظرم خیلی بهتره دو شخص دارای سطوحی برابر باشن و یا در صدد کسب اون باشن که بعد از یه مدتی به اون و خیلی ها عقیده دارن از زیباترین و موندگار ترین روابط ، روابیطه که دو شخص با همدیگه زندگیشون میسازنو با هم رشد میکنن .
فهمیدنِ همدیگه تو یه رابطه خیلی مهمه و به زمان نیاز داره و نباید اجازه بدیم پیش از شناخت دقیق و کافی نسبت به هم مسائل و روابط احساسی بوجود بیاد و جلوی دیدمون رو بگیره و یادمون باشه خیلی از ویژگی ها هستن که مختص بانوان و خیلی از ویژگی ها مختص آقایانه و لازمه این ویژگی های کلی رو بشناسیم تا هم خودمون مواجه ی مناسبی داشته باشیمو موجب کدورت و ناراحتی نشیم و هم از پی رفتارهای طبیعی ناراحت و یا خشمگینو دلزده نشیم و باز هم تأکید دارم که درسته ما انسانها صفات و ویژگی های یکسانی داریم مثلِ محجوب و وفادار بودن ، محبت داشتن ، استواری ، عهدمند و مسئولیت پذیری و خیلی موارد دیگه ولی خصوصیت هایی هست که فقط ویژه ی آقایان و یا بانوانه و نمیشه با شخصیت خودمون مقایسه کنیم و سپس بر این مبنا نتیجه گیری کنیمو قضاوت کنیم و خیلی از این خصایص و ویژگی های متفاوت هستن که بنظر ما اشکالی داره در صورتی که اگر اونطوری نباشه غیر طبیعی و نادرسته و مشکل ساز میشه .
پیش از بیان آخرین نکته در این باره باید باز هم اشاره کنم که انتظاراتِ منطقی و عاقلانه ی جوانب از همدیگه و بخصوص اینکه توأمِ با صبر باشه کاملاً صحیحه و نباید موجب ناراحتیمون باشه و یا بگیم فلان شخص بخاطر فلان موضوع مارو میخواد و زمانی که خودمون رو جای اون شخص قرار بدیم و نگاهی عادلانه و بر حق داشته باشیم متوجه میشیم همین که شخصی از ما انتظارِ فراهم داشتنِ شرایط و امکاناتی رو داشته باشه نه فقط نام صحیح نیست بلکه در حقیقت اون فرد بهمون فرصت داده و اعتماد کرده تا مهیاش کنیم و البته یه اشاره ای باید بشه که منظور از این موارد موضوعات جنسی نیست و نباید این طرز تفکر وجود داشته باشه که آقایان نیازمندِ رابطه با بانوان هستند و در حقیقت غیر از زمانی که هر دو جانب مایل به این رابطه نباشند ، حتی تقاضاش هم نمیتونه زیبا و صحیح باشه و البته بدیهیه که طبیعت بانوان اینه که به زوج مورد علاقشون و به این معنی که تنها به اون شخص اعتماد دارن و به حدودی اجازه ی نزدیک شدنو میدنو اینجا آقایان هستن که ایجاب میکنه جویا و سالکِ فتحِ وجودِ زوجشون باشن که اگر رفتاری غیر از سویِ هر یک از جوانب باشه غیر طبیعه .
نکته ی انتهای درباره ی صرفِ عشق که بسیار مهمه و یکی از دلایلی که دلکندن از معشوقه بسیار سخته اینه که در طول رابطه انگار که دو شخص رو به وجود خودشون پیوند دادنو هم دل کندن از وجودِ خودت سخت و نشدنی و هم اینکه باوری هست به این معنی که اگر این اتفاق بی افته دیگه ایجاد چونین رابطه ای ممکن نیستو برای بوجود آوردنش شاید وجودمون ظرفیتِ دَهِشِ بخشی از خودش رو نداشته باشه و البته یادآور میشم همون اندازه که فراقِ روابطِ اینچونینی نادرسته و بجای اون بهتره تلاش بشه تا اون مشکلات برطرف بشه ، رابطه ای به این عمیقی ، چنانچه توأمِ با مشکلاتی باشه و تلاشی از سوی دو جانب برای رفعش نشه یا باید برای همیشه و یا تا هنگامی که اون تلاش شروع بشه قطع باشه .
کلام انتهایی اینکه عشق خصلتی بی همتا و بسیار ارزشمند در وجودِ انسانه که اشخاصی باورمندن از سوی خالق عالم اعطا شده و الهام گرفته شده از همون عشقِ دائمیه موجودات به خوبیه و از کِردار صحیح برای زوجمون هیچ موقع نباید پشیمون باشیم .