با یاد و تمنای یاری از پروردگار و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون 

« من تنها انسان باهوش تو عالم نیستم ! »

گاهی لازمه به روندِ بلوغ های گوناگون تو زندگی نگاه کنیم و جالبه که حداقل برای فلاسفه ی حرفه ای و حتی اشخاصی با درک بالا نسبت به موضوعات مفهومی و فلسفی پرشمار از این روند های بلوغ به زبان علم تعریف و تفهیم میشه . اون نوع بلوغی که مدنظرمون هست تو این مطلب یک نوع بلوغ شخصیتیه برامون که بعد از اون به شخصیتی تبدیل میشیم که اغلب به خودش متکیه ، احتیاج نیست بهش درست و غلط اجبار بشه و خودش رعایت می‌کنه ، اهداف بزرگ داره و بخارش تلاش می‌کنه ، تحملش می‌ره بالا و کمتر از دیگران کمک میخواد و بیشتر سعی داره پشتیبان و حامی دیگران باشه ، مسئولیت پذیر بودن رو تجربه می‌کنه و خیلی موارد دیگه که متأسفانه تو فرهنگ ما مبنی بر زبان فارسی بهش میگن مرد شدن و حتی بانوان رو هم با این اصطلاح خطاب میکنند .

خیلی موضوعات در این باب مطرحه به عنوان مثال اینکه این بلوغ اصلاً به سن مرتبط نیست ولی برای سنین بسیار پایین خیلی بعید و نادره و اکثراً توی سنین جوانی تا میان سالی به این بلوغ میرسن و اصلاً عجیب نیست که اشخاصی تا سنین پیری هم به این بلوغ نرسند ولی نکته ای که قصد دارم بهش اشاره کنم درباره ی یک نوع خودبزرگ‌بینیِ خاصه که این حین دچارش میشیم و حتی اگر در مواجه با دیگران ابرازش نکنیم از درون فکر میکنیم خیلی نسبت به بقیه برتر هستیمو تازه این اولِ راهه برتریمونه و میشه گفت این خوبه و میشه گفت خوب نیست ! توی مطالب قبلی مفصل اشاره شده بود یه سری توهمات هستن که ما هم دچارشون هستیم و هم یه سری هاشون توهم نیستن ، چطور از دست این توهمات خلاص بشیم ، چطور خودمون رو تو دنیای واقعی بسنجیم و اشاخصی هستن که واقعاً تو زمینه های گوناگون خیلی خاص ‌، خوب و برتر هستن و نباید اجازه بدن توهمِ خودبزرگ‌بینی و یا سهل انگاری داشتن موجبِ این بشه که مسیری که به اون برتری میرسونشون رو اونطوری که باید و شاید طی نکنن ، چراکه همون‌طور که خوبی مثلِ یه لایه ی محافظ دورمونه که دائم باید شارژش کنیم و به این روش در امانیم ، حرکت به سمتِ مقاصدمون یکی از مهمترین مواردیه که بهمون ثابت میشه واقعاً تو توهم نیستیم ! به عنوان مثال شخصی دائم این احساس رو داره که یه شخصه خاص و صاحبِ برتریه و یه چیزایی باعثِ اطبینانِ خاطرش میشد ، اکثر این باور ها و این فکر که من شخصیت بزرگی هستم به واسطه ی افکارش پدید می اومد و مستنداتی ازش نداشت ، همیشه وقتی برای یه کاری به مشکلی برمیخورد و افکارش بهش یادآور میشد که میتونی بخاطر برتر بودنت از دیگران کمک بگیری یه نوع فروتنی خاصی باعث میشد اجتناب کنه و به نیرویِِ برتری درونی که خداباوران اون نیرو رو پروردگار می‌دونن متوسل میشد تا یه روزی به یه مشکل خیلی جدی برخوردو وقتی خواست از دیگران که تصور میکرد تا ازشون کمک بخواد به نحو احسن کمکش میکنن ، درخواست یاری کردو اون موقع متوجه شد هیچ کمکی در کار نیست ! در ابتدا تمام باورهاش متزلزل شد ولی به مرور زمان این سوال براش بوجود اومد که اصلاً من تو چه زمینه ای برتری دارم ؟! پس تو اولین قدم جویای این شد که استعداد خودش رو پیدا کنه و بعد مدتی کوتاه مطالعه فهمید که در حین علاقه مند بودن به زمینه ای علمی ، فهم بسیار خوبی نسبت بهش داره و طولی نکشید که تو اون زمینه تحصیل کردو و آموزش دید و براش به عنوان شغل در اومد و قدم به قدم که تو این مسیر حرکت میکرد متوجه گاهی سختی های راه باعث میشد از هدف منصرف و باورش رو از دست بده که واقعاً شخصیت بزرگیه ولی با استمرار نسبت به پیمودن مسیر متوجه میشد که توی دنیای واقعی هم همون شخصیه که تصورش رو داشته ولی نه الان بلکه در آینده و قطعاً با تلاشه که بهش میرسه . یه نکته رو توجه داشته باشیم که اون شخص تا زمانی که توی دنیای واقعی به شکل حرفه ای دست بکار نشده بود حتی نمیدونست که تو چه زمینه ای و برای چیه که احساس برتری می‌کنه ! و سرانجام همین شخص به جایی بسیار برتر از اونچه در ابتدا تصورش رو داشت رسید . اینها همه بلوغ هاییه که تو مسیر بهشون میرسیم ، هرچند سختی و مشکلات بسیاری وجود داره ولی از یه جاهایی به بعد به پاسِ استواری اون بابِ رستگاری نمایان میشه .

با توجه به تمامی این مطالب باید یادآور بشم که ما تنها انسان های با هوش ، توانا تو عالم نیستیمو تجربیاتی که نزدمونه ، خیلی گذشته تجربه و به تکامل و بلوغی بسیار مهم رسیدن و خیلی لازمه از اشخاصی تشکر کنیم که مسیر رو به درستی برای رشد و رستگاری دیگران هموار می‌کنن .