با یاد و تمنای یاری از یگانه پروردگار بی‌همتا و (صمد) و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون 

قدرشناسی به معنی دانستنِ اینکه چرا ارزشمند و قابل قدرشناسی است - از دست دادن موقعیت های پیرامونمون و دچار جریانهای اشتباه شدن 

گاهی ما قدرشناسی رو به معنی بیان سپاسگذاری تلقی میکنیم ، در بسیاری مواقع بدون پی بردن عمیق به دلیل کاری و فقط به صرف رعایت و برجای آوردن شعاعر ( آداب و رسوم ) از دیگران سپاسگذاری و قدردانی می‌کنیم و اما مسئله ی مهمی مطرحِ که اگر نسبت به دلیل ، نتیجه و حقیقت موضوعات ، مقوله ها و وقایعی گوناگونی که در پیرامونمون وجود داره ، به شکلی عمیق و دقیق تأمل داشته باشیم ، تازه متوجه میشیم چه بسیار جریان های گوناگون هستند که ارزشمند و مفیدند و ما ازشون غافلیم و نه تنها قدرشونو نمیدونیم بلکه مساعدت و همکاری نسبت به اون جریان‌ها نداریم و این هم برای خودمون و هم اون جریان چالش محسوب میشه . در قالب یک مثال ساده ، یه دهکده رو در نظر بگیریم که افرادی درونش هستند و روش کشاورزی مدرن رو بلند ، تعدادی نگهبان هستند که امنیت ما و زمینهامون رو تأمین می‌کنند ، ما هم افرادی هستیم که صاحب زمینی هستیم و بشکل سنتی کشاورزی میکنیم و از خطر هجوم گرگها غافلیم بنابراین نه با اون افراد که کشاورزی مدرن رو بلدند همکاری میکنیم و نه ارزش کار نگهبانانی که همیشه مارو از خطرات حفظ کردن . وقتی تو کلیسای دهکده همه جمع میشن و بزرگ دهکده روی به جمیع میگه بخاطر تلاش نگهبانان از اونها سپاسگذاریم ، همه با صدای بلند تأیید میکنن و زمانی که کشاورزانی که روش های مدرن کشاورزی رو بلد هستن به عنوان برگزیدگان در اون جمع سخن میگن ، باز هم به جهت بزرگ دهکده میگیم احسند اینا چه اشخاص مهمی هستند ولی « در حقیقت اینها فقط کلامیه و نه قدر کار نگهبان و نه قدر کار اون کشاورزان صاحب طریق های مدرن رو نمیدونیم » . حالا این فرضیه رو به مجموعه اشاعه و نسبت بدیم ، همه ی ما گاهی در جایگاه اون نگهبان و گاه در جایگاه اون فرد نخبه و صاحب ایده و گاه اون فردی که صاحب زمین کشاورزی با شیوه ی سنتیِ هستیم ، اینکه نمی‌تونیم حقیقت و ثمره ی فعالیت دیگران رو بشناسیم و دیگران نیز نسبت به ما شناخت ندارن ، دهکده ی ما و فعالیت های ما هیچ موقع به نحو احسن و به پیشرفت های بزرگ منتهی نمیشه . بنابراین قدرشناسی حقیقی و سپاسگذاری کلامی با هم بسیار متفاوت هستند و اینان به جهت اینه که نسبت به موقعیت های پیرامونمون آگاهتر و گاها با بیان اینکه قدر فعالیت های دیگران رو میدونیم بهشون انگیزه بدیم .

اینا همه یک طرف ، گاهی دقیقاً بالعکسِ یعنی از مواردی شاکریم و نسبت به همکاری و تعامل باهاشون گرایش داریم که در حقیقت برامون مفید نیستند بلکه مضر . مثالِ همون دهکده که گاهی می‌خوایم گرگ هارو به عنوان نگهبان خودمون برگزینیم و یا با افرادی که شیوه هایی سنتی تر از شیوه ی سنتی کشاورزی خودمون رو ارائه میدن همراه بشیم . این هم باز به درک عمیق و دقیق و بررسی مبنی بر شناخت کافیِ مقوله های گوناگون اطرافمون و مقایسه ی اینها با یکدیگر مرتبط میشه .