با یاد و تمنای یاری از یگانه پروردگار بیهمتا و (صمد) و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون
حکایت گردش و بازگشت کردار و رفتار
روباهی از لانه بیرون رفت دید که پای سگی در چاله ای گیر کرده ، رها داشت ، پرنده از آنجا میگذشت به سگ خورد و چوبی بر نُکش بود افتاد بر چرخ درشکه ای که از آنجا میگذشت ، درشکه واژگون شده بر سگ و پرنده و روباه گفت از این پس هرگاه ببینم موجودی دچار مشکل است به آن یاری میدم . یوم دیگر روباه از مسیری میگذشت دید که مگسی در گل مانده و چون خواست آنرا ناجی گردد بالهای مگس لِه شد و بازهم رنجش ایجاد شد . آدمی از آنجا میگذشت گفت از میان حیوانات جنگل گذر کن ، نزد من بیا ، وسط دشتی که در میان آن درخت معرفت نیک و بد است ، تعادل را به تو می آموزم تا دیگر نه کم و نه زیاد و همچون عادلان که در رستگاری وارد میشوند در آن ساکن باشی .