با یاد و تمنای یاری از یگانه پروردگار بی‌همتا و (صمد) و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون 

عدم تمرکز و اندیشه های نامطلوب - گذر از وضعیت صفر بشری و بلوغ

اجازه بدید این مطلب رو از دو بُعد بسنجیم ، بُعدِ مبنی بر علوم پژوهشی و شناخته شده و بُعدی که عموماً ماورایی تلقی میشه ولی در حقیقت ماورا نیست . پیش از همه یه اشاره به معنی ماوراء داشته باشیم ؛ در واقع چیزی به نام ماوراء وجود نداره ، مسائل و مقوله هایی که بهشون عنوان ماوراء میدیم یا موهومات ، توهمات و خرافاتی بی اساس هستند و یا عجایب و شگفتی هایی که قادر به درکشون نیستیم بنابراین به عنوان ماوراء عنوان میشن ! ( ماوراءِ طبیعت به معنی چیزی فراتر از طبیعت است ! اگر عالم هستی رو به اجزاء و بخش هایی گوناگون تقسیم کنیم ، چیزی فراتر از عالمیان یافت نمیشه بنابراین چیزی به عنوانِ فراتر از فراتر وجود نداره و دلیل این خطابها ، عدمِ شناخت و ادراک و یا توهماتِ )

بسیار خُب ابتدا موضوع رو از نظر علوم مشهود و پژوهشی بررسی کنیم ؛ عدمِ تمرکز به دلایلی گوناگون مثل تغذیه ی نامناسب ، عدمِ فعالیت های جسمانی از جمله ورزش ، خواب و از جهاتِ روانی ، به دلیل عدمِ معاشرت های هدفمند ، صحیح و مناسب و حضور داشتن در میان محدوده ها و مجموعه هایِ نابسامان و دلایل پرشمار ایجاد میشه . تا به اینجا ابعادِ مبنی بر دانش‌های متعارف و متداول مطرح شد ولی دلایلی دیگر مطرحند که گاهاً یا رجوع به روانشناس و مشاور تغذیه بهشون پی نمیبریم . اگر بخوام خلاصه موضوع رو مطرح کنم جریان و حرکتِ وجود بشر از دو پایه سرچشمه میگیره ؛ قلب و اندیشه . قطعاً تجربیاتی بسیار داریم از زمانهایی که به اصلاح دلمون خواسته و کاری رو انجام دادیم و در عین حال گاهی به سببِ سنجیدنِ در اندیشه اقدام به انجام کاری کردیم . اگر بخوام خیلی مختصر مبنی بر اصول و محکمات خلقت و در باب مثالی شاکله و سرشت قلب و اندیشه رو مطرح کنم ؛ قلب و دل مثلِ یک تک‌سلولی میمونه که بدون اراده به سمت نور حرکت می‌کنه ، یعنی هرجا نور باشه به اون سمت می‌ره ولی مغز و اندیشه که بر جسم غالبِ همچون ربات و رایانه ای که به واسطه ی سنجیدن و سپس تصمیم گیری ، عزم و اراده . حالا تصور کنیم در یه وضعیتی هستیم که میخوایم رشد و بلوغی وسیع رو کسب کنیم و اون موجود تک سلولی و ربات بر هم متصل ، ملتصق و چسبانده میشن تا کمال و تکاملی به جهت توانمندی ، کندوکاو محیط و پیمودنِ مسیر بلوغ حاصل بشه ولی ذاتِ اون تک‌سلولی اینه که به هر سوی بره چراکه نور وجود داره و ربات دائماً میسنجه که به کدوم سمت حرکت کُنه . این به زبانی میشه تعریفی کلی از چگونگی کارکرد وجود بشر ولی ارتباطش با عدمِ تمرکز چیه ؟ فرض کنیم این موجودی که مثال زدیم در بستر شبکه ی اینترنتی قرار میگیره ؛ افرادی گوناگون هستند ، تک‌سلولی دائماً سوی دیگر کاربران عضو شبکه ی اینترنت جاری میشه ولی ربات می‌سنجه که به سوی کدام مقوله و به سببِ معاشرت با کدام فرد و گروه اقدام کُنه . تا اینجا یک عامل اختلال ذهنمیمون مشخص شد چراکه وجودمون دائماً در میان گرایشِ قلب و دِل و تعقُلُ اندیشه فعالِ . حالا همین مثال رو بالعکس هم لحاظ کنیم ، یکایک پدیه ها و افراد گوناگون پیرامون هم مثل تشعشعات نورانی هستند که هم به سمت ما گرایش دارن و هم مارو به سوی خودشون سوق میدن بنابراین دلیلی دیگر به منظورِ عدمِ تمرکز مطلق هم مطرح شد پس با این تفاسیر غیر از اینکه ما از لحاظ جسمی و روانی میبایست در وضعیت خوبی باشیم ، لازمه توجه کنیم « در چه محیط ، محدوده و بستری » ، « با چه مقوله و افرادی » سروکار داریم تا اختلاف و اختلال میان قلب و اندیشه به حداقل برسه ، به سببِ سازگاری و مطابقت ، شکلی واحد برای وجودمون ایجاد بشه . فراموش نکنیم که اغلب ما در دوران های مختلف بلوغ به نوعی قوه ی عملی ، اندیشه ای و حساسیتمون افزایش پیدا می‌کنه ، چراکه فعالیت و تفکرمون افزایش بیابِ ، به محدوده های فراتر و بیشتر حرکت کنیم و حساسیتمون زیاد تر میشه چراکه امن تر بپیماییم و سنجش و استنباطمون گستره و دقیقتر باشه حالا اگر بتونیم اون بستر ، محیط ، افراد و مقوله های مناسب رو پیدا کنیم و خودمون رو تو اون موقعیت قرار بدیم ، نتیجه مفید واقع میشه ولی اگر موفق به این کار نشیم ، فعالیتمون به آسیب و حساسیت به استرس مبدل میشه . این موضوع رو در قالب مثالی ساده مطرح میکنم ؛ فردی برای پیاده روی به پارک دانشگاه می‌ره ، از پوشش ، طرز گفتار و رفتار گرفته تا افرادی که باهاشون تعامل داره و مقوله هایی که بینشون مطرح میشه ، تمام اینها اگر به نوعی مناسب و صحیح تعیین بشه ، نتیجه مفیدِ ولی اگر خطایی شکل بگیره ، به درستی عمل نکنیمو تعادل حفظ نشه در نتیجه با همون اختلال و عدمِ تمرکز و مشکل های گوناگون مواجه میشیم و به اصلاح نمی‌تونیم از نقطه ی صفر عبور کنیمو فاتح بشیم .