با یاد و تمنای یاری از یگانه پروردگار بی‌همتا و (صمد) و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون 

چرخه ی اصلاح گرایان و اصول گرایان 

همواره در تاریخ بشر گاه در طول ایامی ، در صدد اصلاح ، تحویل و متناسب سازی ساختار و اوضاع بوده چراکه نه فقط لازمه ی سعادمتی و برترین انسان در همین است که دائماً بروز گردد بلکه در بسیاری مواقع بدون اصلاح در راستای فرایند زیستِ بسیار گسترده و سریع بشریت بقا نیز با خطر مواجه میشود . بنابراین از این حقیقت نمی‌توان چشم‌پوشی داشت ، چه بسا ارکانی مهم در مجموعه های بشری محسوب میگردد و نگاه ما معطوف به عناوین سیاستون و جریانهای بزرگی که در کشور‌های گوناگون با الغاب متفاوت شناخته میشوند نیست و مقصود این است که در محیط پیرامون خویش این واقعیت مهم را بشناسیم و البته که بپذیریم هر دو مورد به منظورِ رکن هایی نیکو به جهت رستگاری خویش و افراد پیرامونمان تلقی میشوند . اجازه بدید با مثالهایی ساده این موضوع رو تشریح کنیم ؛ یه کارخونه رو فرض کنیم تولید کننده ی انواعی از محصول باشه ، چنانکه زمان به پیش میره تقاضای عموم تغییر یافته و خواهان کالایی مدرن میشن . در میان اعضاء مجموعه شماری در صدد برمیان تا مجموعه رو به سمتی هدایت کنند تا محصول هایی جدید و متناسب با سلیقه ی روز تولید کنند و اعضایی دیگر موضوعی مهم رو مطرح میکنند که اگر قصد عرضه ی محصولی جدید داشته باشیم ، قطعاً لازمه ی اون تجهیز دستگاه هایی جدیدِ و فازغ از اون میبایست مهارت و قلق های ضروری رو در طی زمان کسب کنیم و الا پیش از اونکه توان تولید این محصول جدید رو داشته باشیم ورشکسته میشیم . اینجاست که مسئله ای مهم پیش میاد ؛ « ابتدا انواعی از استراتژی مطرح میشه که بر اون اساس امکانی فراهم بشه تا در عین حال که مشتری های قدیمیِ محصول حفظ بشن و کارخونه بتونه خودش رو سرپا نگه داره ، میزانی از درآمد و توانایی صرفِ طراحی و تولید محصولی جدید بشه تا به سببِ عقب ماندگی هم مجموعه ازپا درنیاد » و در همین مقطعِ که یکایک عوامل به واسطه ی سازگار شدن با اوضاع ، چوناکنه گاه با چالش و گاه با سختی هایی مواجه میشن ، از این مقطع عبور با موفقیت عبور میکنند . در حقیقت چه مجموعه های کوچک‌تر و چه بزرگتر ، چه در رابطه با مسائل اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی و چه موضوعاتی اجتماعی و مواردی که بین مجموعه هایی همانند خانواده ها مطرح میشه این اصل صادقِ که « ما همواره معتقد و در حال انجام رفتارهایی هستیم که بر اساس مبانی و اصولی تعیین شده و تغییر اونها صحیح نیست ، در عین حال مواردی هستند که میبایست تغییر کنند » .

نکته ی مهم ؛ تعادلِ بین این دو جانب و قوه بسیار مهم محسوب میشه چراکه در مواقعی بدلیل عدمِ وجود این تعادل ، روندی صحیح که از سوی دو جانب اداره میشه به اختلال منتهی میشه و « این تعادل در وحله ی نخست به واسطه ی شناخت استراتژی و رعایت و پیرویِ از اون ایجاد میشه ، هرچند گاهی مواردی خیلی در لحظه باب میل نباشه » . به عنوان مثال در مثال کارخونه یه استراتژی مطرح میشه که مدتی همه اضافه کاری کنند ، در عین حال دستمزدها کمتر باشه ، در نتیجه قیمت محصول پایین بیاد تا مجموعه بتونه تجهیزات مدرن رو خریداری کنه . 

نکته ی مهم ؛ مراقب باشیم که حین انجام وظیفه به عنوان عضوی که پیرویِ جریانیِ ، به اصلاح نقره داغ نشیم ، به عنوان مثال در پاراگراف گذشته مطرح شد که کارکنان مجموعه ای که در زمان حال هم با مشکل مواجه شده ، نه فقط کار بیشتر انجام بده بلکه دستمزدی کمتر دریافت کُنه . طبیعتاً حتی اگر به عنوان یک بیانگر این موضوع رو مطرح کنیم می‌تونه با مخالفت و برخورد جانبی مواجه بشه بلکه ممکنه با مخالفت دو جانب مواجه بشیم که البته عجیب هم نیست ! گروهی میگن شما مگه حال و اوضاع کنونی رو نمیبینید ، با این حال میگید بیاید هم بیشتر کار کنیم هم کمتر دستمزد بگیریم تا کارخونه محصول های قدیمی رو تولید کنه ، مشتری هامون رو از دست ندیم و مجموعه بتونه تجهیزات مدرن خریداری کنه سپس کالای مدرن تولید کنیم ؟! گروهی دیگه و از سویی دیگه میگن اصلاً شرایط طوریه که همون اندک حقوق با کارِ بیشتر هم نباید پرداخت بشه چراکه باید به سرعت تجهیزات مدرن تهیه کنیم ، بنابراین شما مخل و مانع روند پیشرفت هستید ! پس به این نکته ی مهم توجه داشته باشیم تا مبادا با نیات نیکو برای تمام مجموعه و هر دو جانب ، از سوی دو جانب مورد مواخذه قرار نگیریم و در عین حال یه چیزی رو هم فراموش نکنیم که منفعل بودنمون هم راه حل موفقیت آمیز نیست چراکه اگر مطلق بر اساس روال گذشته پیش بریم به زودی میزان تقاضا از مجموعه به صفر میرسه ورشکته میشیم ، اگر هم آنچونان فشار بشه که نتونیم مجموعه رو سرپا نگه داریم هم باز با ورشکستگی مواجه میشیم . بنابراین نقطه ی عطو شناسایی و پیروی از استراتژیِ متناسبیِ که موجب ایجاد تعادل و ثبات میشه .

نکته ی مهم ؛ با هم نجنگیدن ، در حین رقابت . نه رقابت رو رها کنیم که مثل کارخونه ی ورشکسته ، بدلیل عقب ماندگی بشیم و نه رعایت اصولی از جمله صبر و استمرار رو زیر پا بگذاریم . معتقدم پرهیز از مواردی که به هیچ وجه نباید انجام بشه ، به مراتب مهم‌تر از اینه که چه کارهایی رو باید انجام بدیم . فرض کنیم جریانی در کارخونه موافق کار زیاد و حقوق کم باشه تا جایی که زندگی و معاش کارکنان با مشکل جدی مواجه میشه ، اینجا چند راهبرد مطرح میشه ؛ به بخشی از تجهیزات آسیب بزنیم تا صدای ما مثل تلنگری به گوش تصمیم گیرندگان برسه ‌. راهبرد بعدی اعتصاب و دست کشیدن از کار و راهبرد بعدی شکایت و ارجاع به مراجع بالاتر و مذاکره ای با جدیتِ ! اگر بخوام دسته بندی کنم ، نمونه ی نخست رو برای خودم در دسته ی راهبردهای ممنون طبقه بندی میکنم ، نمونه ی دوم رو در شرایطی بسیار بسیار بحرانی و به اصلاح آخرین راهکار و اما نمونه ی سوم رو همواره به عنوان اصل برنده برمی‌شمارم . بنابراین پرهیز از مواردی به مراتب مهم‌تر تلقی میشه . به نکته ای مهم هم توجه داشته باشیم که حتی از لحاظ منطقی در نمونه ی اول ما به عنوان متهم شناخته میشیم ، در نمونه ی دوم حتی اگر متهم شناخته نشیم ، شاید خیلی مشمول توجه واقع نشیم چراکه در برابر اونچه که ناعدالتی‌ برمیشماریم ، مواجه ای مفید که به نحو احسن مثمر ثمر واقع بشه نداشتیم ولی در نمونه ی سوم ، اوضاع رو حفظ کردیم تا ایستایی و مشکل برای مجموعه ایجاد نشه در عین حال به جهت رفع مشکل اقدام کردیم و مطابق با اصلی پیشرفتیم که که بهش معتقدم ؛ « در شرایط اصلاح و تحول ، حتی اگر قوانین و شرایطی رو درمیابیم که صحیح نیستند ، در عین حال که پیگیر و در صدد اصلاح و تغییر هستیم ، از قوانین موجود پیروی کنیم و الا هرج و مرجی که اغلب مانع هرگونه اصلاحِ میشیم » . در نظر بگیریم که چهاراهی بین شریانی بسیار پرتردد و خیابانی بسیار کم عبور و مرور قرار گرفته ولی زمانی که برای چراغ قرمز تعیین شده یکسانِ ! شکی نیست که بسیاری خواستار حل این مشکل هستند تا زمانی کمتر به جهت انتظار برای شریان پرعبور و مرور مشخص بشه ولی تا زمانی که این قانون تصویب و اجرا نشده ، عبور از چراغ قرمز می‌تونه عواقبی بسیار سختر از انتظاری هرچند ناعادلانه داشته باشه .

بسیاری این موضوع یادآور میشه که ما امیدی به مداخله و رسیدگی مرجعی فراتر از اداره ی راهنمایی رانندگی و یا کارخونه ای که داخلش مشغول هستیم نداریم ، بنده عهد کردم که غیر از تبلیغ و فعالیت به جهت طرح ها و راه‌اندازی رسانه های ارتباطی به طریقه ی مذکور نظری در این باب نداشته باشم و تنها بر اصول یادآور باشم و به واسطه ی هم نظران به جهت پیمودن مسیر به پیش بریم . بسیاری این موضوع یادآور میشه که کارکنان کارخونه امیدی به کسب پاداش و جوایز به سببِ عبور از مشکل ها ندارند و حتی اگر به واسطه ی مواجه شدن با مشکل های گوناگون از مقطعی سخت گذر بشه ، ثمری خاص برامون حاصل نمیشه و چه تضمینی وجود داره ؟ پس باز هم به عهدی که بر آن هستم یادآور میشم که نسبت به جانب و موضوعی مفرد و خاص حتی ابزار عقیده نداشته باشم و فقط اصول و کلیات را یادآور باشم تا مبادا میان اینجانب و مخالفِ عقیده ی بنده اختلاف ایجاد گردد ، از برجای آوردن عهد خویش نسبت به موافق و هم نظرم بازبمانم .

نهایتاً یک موضوع باقی می‌مونه که ما انسانها گاهی بدلیل اینکه طعم واقعی تعادل رو به سببِ موضوعی نمیچشیم ، به محدودیت قانع میشم . به عنوان مثال اگر رییس و مدیران کارخونه ای بهمون یادآور بشن که با اوضاع کنونی ورشکسته میشیم ولی اگر مواردی رو همه برجای بیاریم نه فقط با ورشکستگی مواجه نمیشیم بلکه از حقوق ، درآمد و مزایایی بسیار فراوان بهره‌مند میشیم ، بدلیل اینکه نه طعم ورشکستگی و نه طعم حقوق و درآمدی بسیار بیشتر رو نچشیدیم ، نه ورشکستگی رو جدی میگیریم و نه به جهت کسب مزایای بیستر ترغیب میشیم و اغلب در این شرایط به اوضاع گذشته و کنونی بسنده میکنیم و اگر تلاتم ایجاد بشه موافقِ حفظ شرایط موجود هستیم تا تغییر ، تحول و اصلاح ! به جهت این شرایط تا جایی پیش میریم و مقاومت میکنیم تا وعده ی موعود فرا میرسه و کم کم مجموعه دچار ورشکستگی میشه و طبیعتاً در اوضاعی بهم ریخته و نابسامان که دیگه قابل کنترل و قابل تحمل نیست دچار ناهنجاری و موافق آشوب میشیم ، اگر توجه داشته باشیم در دو مقطع گوناگون ، بدلیل محدود بودن به یک موضع ، مواجه ی مناسب و لازم رو نداشتیم و قطعاً نتیجه ی مطلوب حاصل نمیشه . 

با امید سلامتی و خوبی برای همه .