با یاد و تمنای یاری از یگانه پروردگار بی‌همتا و (صمد) و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون 

پیشفرض و ماکت سازی در فعالیت های حرفه ای ، کلید اعجاز آور موفقیت 

مختصر شده ی مطلب ؛ 

بخصوص اگر تازه شروع به فعالیت کردیم ، پیش از اینکه اقدام به تولید محصولی داریم ، به واسطه ی نمونه ی اولیه و ماکت سازی بتونیم تقاضا و مشتری و تضمینی به جهت این داشته باشیم که به واسطه ی هزینه و فعالیت با موفقیت مواجه میشیم . 

بیشتر کار کنیم و کمتر از سرمایه ی مالیمون هزینه کنیم . اگر با دو نوع سفارش و تقاضا مواجه شدیم که لازمه ی تولید و تهیه ی یکی کار بیشتر و دیگری به واسطه ی صرف هزینه و سرمایه های غیر انجام میشه ، اون مورد که از پی کار بیشترِ رو انتخاب کنیم چراکه بخصوص در اوایل فعالیت سرمایه ای اندک داریم و لازمه تا حد ممکن حفظ و ذخیرش کنیم و علاوه بر این به واسطه ی کار بیشتر میتونیم مهارت ، تجربه ، استقامت و تواناییمون رو افزایش بدیم و البته که بدین جهت تعادل داشته باشیم و نه اینکه بالکل فعالیت هایِ با کار بیشتر رو برگزینیم . 

به میزان یک دهم از میزان سفارش و تقاضای موجود محصول تولید کنیم . فرض کنیم کارمون تولید محتوا باشه و یا کارگاه داری که قطعات خودرو تولید می‌کنه ، به واسطه ی نمونه ی اولیه و ماکت میتونیم ده سفارش ثبت کنیم ، با این حال فقط روی یک دهم و یا بخشی از اون حساب کنیم چراکه خلاف وعده از سوی دیگران ، بخصوص در اوایل فعالیتمون زیاد پیش میاد .

صبر داشته باشیم و ریسکو خطر پذیریِ بیکباره و نسنجیده نداشته باشیم ، مرحله به مرحله پیش بریم چراکه کثیری از تجربیات و فنونی که سرنوشت فعالیتمون رو تغییر میده به همین شکل ثمر میاد .

از ابتدای فعالیت نقشه ی راه ، استراتژی و اهدافی بلند مدت داشته باشیم تا درگیر روالی تکراری نشیم و بتونیم ایده و طرح های متفاوتمون رو هم اجرا کنیم چراکه بسیاری از عوامل موفقیت های بزرگ به همین طرح ها و ایده های غیر متداول مربوط میشه . 

فضای کار و فعالیت شخصی ایجاد کنیم تا هم سلیقه و نظرات و محصولات شخصی مدنظرمون اتخاذ و تولید بشه و هم سرانجام میزانی فراوان از اعتبار و سود به میزان شایستگیمون نصیبمون بشه .

در شرایط و اوضاعی غیر معمول ، استراتژی های مناسب رو بیابیم ولی در شرایط عادی رعایت این نکات بسیار مهم و مایه ی تضمین تلقی میشه . 

 

تشریح مفصل . 

تفاوتی نداره فعالیت محتوایی ، صنعتی ، تجاری و حتی اجتماعی داشته باشیم ، یک اصلِ بسیار بسیار مهم مطرحِ که قبل از اقدام به سرمایه گذاریِ وجودی و یا مالی ، این دارایی چه متعلق به شخص خودمون یا از جانب دیگران باشه ، به نکته ای توجه داشته باشیم که « پیش از هزینه ، از سوی مصرف کننده ی محصول تاییده داشته باشیم » . به عنوان مثال میخوایم نوعی کالای الکترونیکیِ ساده بسازیم ، قطعاً لازمه میزانی دانش و مهارت مرتبط با حوزه ی مشخص کسب کنیم . بعد لازمه یه تعدادی تجهیزات رو در قالب یک کارگاه مهیا کنیم و نهایتاً طرح های مدنظرمون تولید بشه . اگر تجربه ی مدتی فعالیت در کارگاهی رو داشته باشیم متوجه میشیم که یکی از مهمترین عوامل موفق بودن محصول اینه که در عین حال که محصولمون با کیفیت باشه ، پایین ترین قیمت در بازار از آنمون باشه و از مهمترین موارد به جهت تولید محصول با قیمت پایین اینه که بتونیم به میزانی عمده و هرچه بیشتر متریال‌های اولیه رو تهیه کنیم ، چراکه اکثراً در تجارت ، وقتی فردی میزانی بیشتر از محصولی درخواست داشته باشه ، فروشنده ترغیب میشه کالا رو با قیمتی پایین‌تر عرضه کُنه و به اصلاح اینطوریه که میصرفه . همینجا یه چالش مهم پیش میاد که ابتدا به میزانی سفارش داشته باشیم ، سپس متریال‌های اولیه رو خریداری کنیم تا مبادا محصولمون بدون خریدار نباشه . دو راهکار مهم وجود داره ، ابتدا « ماکت سازی » و سپس فعالیت توأم با « صبر » ! فرقی نداره چه نوع محصولی تولید میکنیم ، قطعاً امکان این هست که از اون محصول یه نمونه ی اولیه و اصطلاحاً ماکت درست کنیم ، نزد خریدار ارائه بشه و چنانکه سفارشی از سوی ایشان باشه ، سپس اقدام به تولید کنیم . موضوع دیگه اینه که برای تولید انبوه صبر داشته باشیم چراکه طبیعتاً در ابتدای فعالیت نمی‌تونیم سفارشات بسیار زیادی داشته باشیم و نه اینکه هرگز خطرپذیری و ریسک نداشته باشیم ولی تا حد ممکن پیش از اونکه سفارشی نداریم ، محصولی رو غیر از یک نمونه ی اولیه و ماکت تولید نکنیم . توجه کنیم که بسیاری از صانعان و فعالان گوناگون به همین دلیل ورشکسته میشن ، محصول و فعالیتی رو بسیار مناسب و پرسود و پرمخاطب درمیابند ، تمام دارایی مالی و سرمایه ی وجودیشون صرف اون زمینه میکنند ولی پس مدتی با تقاضا و حمایت فراوان مواجه نمیشن . 

چند نکته ی مهم ؛ 

از باورم سطح فعالیتمون مطرح نیست و اینکه تازه شروع بکار کردیم یا نه ؛ این اصلِ تولید بر مبنای میزان سفارش از ابتدای کسب و کار و موقعی که نوپا هستیم مطرحِ وقتی سطح کارمون وسیع و قدیمی هم شده باشیم صادقِ ، بدلیل اینکه اگر مجموعمون وسیع و قدیمی بشه ، بازهم مواردی هستند که مارو به جهت ریسک سوق میده .

نکته ی مهم دیگر اینکه ، چندین سفارش و تقاضا داشته باشیم ولی فقط به اندازه ی یک دهم یا یک پنجم تولید کنیم . فرض کنیم یه تولیدی کفش داریم ، میریم تو بازار و از ده مغازه صد جفت کفش سفارش میگیریم ، هر مغازه بهمون ده جفت کفش سفارش میده ، اینجا ابتدا ده جفت کفش رو تولید و به اون مغازه بفروشیم و سپس مابقی سفارشات چراکه بخصوص در ابتدای فعالیت تجربه و اعتبار کافی نداریم و بسیاری از تقاضاها و سفارشاتمون ، هرچند به جهتشون مطمئن هستیم با خُلف وعده از سوی سفارش دهنده مواجه میشه و چنانکه معتبر و مجرب نیستیم به اصلاح دستمون به جایی بند نیست . 

نکته ی دیگه اینکه بیشتر کار کنیم و از سرمایه ی وجودی صرف کنیم تا سرمایه ی مالی . به عنوان مثال یک آهنگر با خرید یک دستگاه کارش بسیار آسون و سریع میشه و می‌تونه نوعی قطعه رو تولید کنه ولی توصیه میشه که تا جایپای محکمی نداریم ، از خرید دستگاه اجتناب کنیم چراکه ممکنه در مدتی کوتاه با انواعی دیگر از سفارشاتِ قطعاتی دیگر مواجه بشیم که دیگه اون دستگاه بکارمون نیاد در عین حالی که سرمایه ای زیاد رو صرف خریداریش کردیم و یا فرض کنیم با نوعی سفارش مواجه میشیم که لازمه برای تولیدش میزانی زیاد از سرمایه ی مالیمون رو هزینه کنیم و در همین حین سفارش دیگری داریم که لازمش صرفِ کار بیشتریِ ولی نیاز نیست هزینه ی مالیِ زیادی به منظور خرید مواد و متریال‌های اولیه بپردازیم و اینجا هم باورمندم انتخاب کار بیشتر می‌تونه اغلب تصمیم صحیح باشه و دلایل زیادی داره از جمله اینکه موجب کسب مهارت ، تجربه و توانایی بیشترمون میشه و دلایل بسیاری دیگر هم هست ، از جمله اینکه با کار بیشتر میتونیم بر سرمایه ی فراوان رغبا پیروز بشیم و بالکل اینکه تا حد ممکن از سرمایه ی مالیمون هزینه نکنیم . البته و صد البته که رعایت این اصل میبایست بر اساس تعادل باشه و منظور این نیست که هیچ گاه برای تجهیزات هزینه نکنیم و سفارشاتِ خوب رو از دست بدیم . 

توجه داشته باشیم ، نه فقط از اینکه مرحله به مرحله پیش میریم گلایه مند نباشیم بلکه قدرشون رو بدیم چراکه غالباً این یه مزیت بسیار مهم تلقی میشه . دو فرض رو در نظر بگیریم که هر دو در یک زمان قصد راه‌اندازی تولیدی محصولی رو دارند ، برای یکی از ابتدا سرمایه فراوان مهیاست و برای دیگری این سرمایه به مرور زمان و از پی فعالیت های گوناگون ثمر میاد ، اغلب فرد دوم با اختلاف صاحب برتری میشه . همون‌طور که عدمِ وجود سرمایه و پشتیبانی در وقت لازم منجر به عدمِ موفقیت میشه ، عدمِ کندوکاو هم به همین سرانجام منتی میشه . اگر با صنایع چوب آشنایی داشته باشیم ، سه روش برای خشک کردن چوب وجود داره ، روش ابتدایی بشکل کاملاً صنعتیِ که چوبها داخل گرمخانه قرار میگیرند ، روش دیگر اینه که کاملاً بدون اصول ، فقط درختی بریده میشه و زیر آفتاب و بادو بارون قرار میگیره و روشی دیگر اینه که چوبها بریده میشن ، در محیطی سرپوشیده و در معرض آب و هوای طبیعی ، طی مدتی طولانی تر از روش صنعتی خشک میشن و این روش بهترین خروجی رو بهمون میده و در کیفیت بسیار متفاوتِ در دو روش دیگه یا چوبها خشک درست خشک نمیشه و یا پوسیده میشه . روند مرحله به مرحله پیش رفتن مثل همون روش سنتی و اصولیِ خشک کردن چوب میمونه . به عنوان مثال های دیگر از فردی روستایی که صاحب سگ‌های زیادی بود پرسیدم قوی ترین سگ این اهالی برای چه فردیه ؟ گفت اهالی اینجا سگهای قوی زیاد دارن ولی سگ‌های جنگلی وحشی بسیار بسیار قویتر هستند و دلیلش چالش‌هایی که باهاش روبرو میشن و میشه گفت رعایت اینچونین اصول ابتدایی برامون برتری‌هایی رو به ارمغان میاره . بازهم تأکید دارم که تمام اینها بر مبنای تعادل به نتیجه ی احسن منتهی میشه . 

موضوع دیگه تدبیر و پیش‌فرضِ داشتنِ که متأسفانه خیلی از ماها بدلیل اینکه سرگرم کار میشیم از موقعیت های بسیاری غافل میشیم . تو مطالب قبلی به این اشاره کردیم که وجود یه مشورت دهنده ، برنامه ریز و فردی که فعالیتمون رو تبلیغ کنه می‌تونه بالکل سرنوشتمون رو تغییر بده و اینجا لازمه به این مسئله عمیقاً یادآور باشیم که ما خیلی از ماها وقتی وارد حرفه و زمینه ای میشیم به روال عرفیش عادت می‌کنیم و اغلب انقدر معطوف و مسغولش میشیم که حتی فرصت و تمرکز کافی رو در قالب ذهنی آزاد و باز نداریم تا به مواردی دیگر در راستای اون فعالیت فکر کنیم . به عنوان مثال یک نقاش ساختمان رو در نظر بگیریم ، مثل تمام نقاشهای دیگه وارد کار نقاشی میشه ، از همون مدل رنگ ، همون مدل قلمو و همون متدها رنگ‌کاری استفاده می‌کنه و بعد از مدتی فنون و تکنیک های مختص رو بدست میاره ، قطعاً مقصود از این بیان بیهوده بودن این فعالیت ها نیست بلکه طبیعتاً لازمه ولی نکته اینه که اگر مثل هم رفتار کنند دیگه روش ها جدید چطور خلق میشه ؟! شکی نیست که یه فردی که متد رنگ‌کاری مدرنی رو خلق کرده ابتدا مدتها مشغول پیمودنِ راهی بوده که دیگران رفتند ولی احتمالاً یه جایی نسبت به ایده هایی که به ذهنش رسیده بیشتر اهمیت داده و بیشتر به جهتش هزینه کرده و بعد از کلی تحقیق و آزمونو خطا تونسته متدی نوین رو بوجود بیاره که نه فقط برای خودش موجب برتری شده بلکه به پیشرفت اون عرصه کمک کرده . با توجه به این همون‌طور که تو زندگی تغذیه مهمِ پس زمانی رو برای مراجعه به مشاور تغذیه ، ورزش و تفریح تخصیص میدیم لازمه که زمانی از فعالیت کاری و حرفه ایمون رو بشکل جدی صرفِ پرداختن به طرح ها و ایده های نوین کنیم . از بهترین شیوه ها اینه که پیش از اینکه اقدام به فعالیت حرفه ای ، یه برنامه ی بلند مدت و پیش فرض داشته باشیم تا دائماً در حین فعالیت اون تفکر بهمون یادآور بشه که اهداف بلند مدت ما غیر از اینه که به روالی تکراری عادت کنیم و البته که بسیاری از طرح ها و ایده ها پی در پی و در حین پیشرفتنمون پدید میاد .

مرکز فعالیت مستقل یکی دیگر از نکاتی که لازم بهش یادآور بشیم. بنده مخالف این نیستم که به اصلاح شاگرد دیگران باشیم ، افلاطون هم شاگرد سقراط بود و هردو ، یکی از یکی در زمینه ی فلسفه برجسته تر ولی درکل به این معتقدم که افرادی که حوزه ی فعالیت مستقل ، هرچند کوچک برای خودشون تدارک می‌بینند ، صاحب یه جایگاه و مزیت مهم میشن . در مواقعی این در کوتاه مدت غیر ممکنه به عنوان مثال یک کارمند نمیتونه شرکت شخصی داشته باشه ، یه کارگاه نمیتونه کارگاه شخصی و یه پزشک نمیتونه بیمارستان شخصی و مستقل داشته باشه ، حداقل در ابتدای فعالیت این ممکن نیست ، ولی کارمندی که ایده ی راه‌اندازی شرکتی رو بر مبنای ایده های خودش پیگیری میکنه ، کارگری که فارغ از هر فعالیت برای خودش کارگاهی مهیا کرده تا فعالیتی شخصی داشته باشه ، پزشکی که یه آزمایشگاه خونگی تأسیس میکنه و مشغول تحقیق و پژوهش میشه بسیار متفاوتند با افرادی که خارج از محدوده ی تعریف شده ی کاریشون نمیتونن در خصوص حرفشون فعالیتی آنچونان انجام بدند . فراموش نکنیم که افرادی بسیار برجسته در ابتدا صاحب کوچکترین موقعیت ها بودند ولی این مستقل بودن موجب شده آیندشون بسیار متفاوت باشه . بدون شک اینکه بتونیم سلیقه ی شخصیمون رو به سبب فعالیتی اتخاذ کنیم موضوع مهمی تلقی میشه اغلب لازم داریم یه بستر مستقل به جهت فعالیت داشته باشیم . حالا اگر تو زمینه ی صنعتی فعالیم مستلزمش کارگاه شخصی ، اگر کار رسانه ای انجام میدیم یه تیم پژوهشی و تبلیغاتی و به همین ترتیب در زمینه های غیر لازمه تا بتونیم کاملاً نسبت به اون محصول و موضوعی که مدنظرمونِ معطوف و متمرکز باشیم و یک نکته ی دیگه اینه که فراموش نکنیم هرچند این مجموعه بسیار کوچکِ ولی در نهایت ثمراتی که از پی اِش حاصل میشه ، کثریش متعلق به خودمونه . ما اگر تو یه کارخونه ی خصوصی هرچقدر هم فعالیت مفید داشته باشیم و اصلاً سرنوشت کارخونه رو متحول کنیم در نهایت رییس کارخونه نمیشیم و غیر از بخشی اندک از درآمد رو کسب نمی‌کنیم ولی اگر کارگاهی کوچک که پی در پی پیشرفت می‌کنه و به کارخونه ای بزرگ تبدیل میشه از آنمون باشه ، غیر از اینکه سلیقه و محصول مورد نظرمون رو تولید میکنیم ، بهره ی فراوانی که از اپن مجموعه به ثمر میاد نصیبمون میشه . شاید تنها مراکزی که از این عاقده مستثنی میشه و میتونیم جایگاه رأیسن رو کسب کنیم ، مراکز غیر خصوصی باشه مثل ادارت دولتی که اغلب مردمان و کارکنان بهترین فرد رو انتخاب میکنند ولی حتی اگر در همین مجموعه ها فعال هستیم هم بازهم لازمه این سلسله مراتب و موارد رو برجای بیاریم تا در نهایت به جایگاه مناسبی که خواهانش هستیم دستبیابیم .

تمام این مثالها درباره ی موضوعات صنعتی و تجاری بود ولی فعالیت های هنری ، محتوایی ، فرهنگی و اجتماعی هم از این قاعده مستثنی نیست به عنوان مثال برای یک فعال رسانه ای کار کردن از جهاتی دقیقاً مثل یک بنا و مکانیک باشه با این تفاوت که بنا با گچ و سیمان و مکانیک با ابزار و خودرو سرکار داره ، فعال رسانه ای با مقاله و اخبار . در نتیجه میتونم بگم که توجه به اصول و نکاتی کُلی ، ابتدایی و ساده می‌تونه تغییری بسیار بزرگ ایجاد کُنه چه رسد به مبانی تخصصیِ مختص هر زمینه ی فعالیت . 

در نهایت به یک موضوع یادآور باشیم که این مطالب استراتژی ها ، مبانی و اصلهایی هستند که در شرایط معمول میتونه مناسب باشه ، گاهی اوضاعی خاص ، استثنایی و ضرورت هایی هست . چه این شرایط خوب باشه ، مثلاً موقعی که بهمون ارث میرسه و چه اون اوضاع نامطلوب باشه ، به عنوان مثال موقعی که جنگ میشه ، بنابراین در شرایطی متفاوت اغلب به استراتژی های متفاوتی نیازمندیم و لازمه طرز تفکرمون رو تغییر بدیم تا بهترین نتیجه حاصل بشه . 

 

با امید سلامتی و خوبی برای همه .