با یاد و تمنای یاری از یگانه پروردگار بی‌همتا و (صمد) و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون 

میزان ، انواع و سودمندیِ حدود دانایی 

خلاصه مطلب ؛ 

بسیاری از بشر اندک سناختهایی به واسطه ی روابط روزمره کسب میکنند ، بسیاری دیگر فراوان میدانند ولی جهتِ تحصیل و تعلیم هدفمند و منظم نیست که البته محتمل است این حدود وسیع از شناخت در مواجه با مسائل گوناگون کارساز باشد ولی در نهایت نوعی از دانایی است که معتقدم ارزشمند ترین نوع علم و دانش تلقی میشود ؛ حدودی از دانسته هایمان که نسبت به مهم‌ترین مشکل ها موجب رفع آن میگردد و حدودی از دانسته هایمان که به منظورِ دست‌یابیِ بر ثمرات گوناگون مفید واقع میشود . بنابراین هر نوع دانایی‌ که با کیفیت ترین امنیت و رفاه را برای هرچه بیشتر از جانداران به ارمغان آورد ، برترین نوعِ شناخت است و هر فرد که در شمارش میزانی کثیرتر از این نوع دانایی‌ را برخوردار باشد ، والادرجه ترینِ اشخاص از لحاظ دانایی‌ است . 

 

مطالب مفصل. 

سه فرد رو در نظر بگیریم که هرسه سی سال سنشونِ ، اینها از لحظه ی تولد تا زمان حالشون ، از جهاتی هر سه به یک میزان صاحب دانایی هستند . یعنی اگر هر نوع دانایی ذخیره شده در ذهن رو مثل محتویات یک هارد درایو در نظر بگیریم ، اینان هر سه به یک اندازه از اون حافظه استفاده کردند ولی تفاوت مهم چیه ؟

شماری از ما « مطالعاتی بسیار زیاد و پراکنده » داریم ، موضوعات اجتماعی ، اطلاعات عمومی ، اخبار و تحلیل های گوناگون ، مقاله ، تاریخ و بسیاری زمینه های گوناگون ، شماری از ما « مطالعاتی منظم » داریم که اغلب در آکادمی ها و مکتب ها حاصل میشه ، برخی « مطالعاتی هدفمند » و بعضی دانسته هایی که تنها به صِرف اندیشیدن و پردازش فرآیندهای مختلف در طول زیست حاصل میشه .

دو نکته ی مهم به ذهنم میرسه که به سببِ دانایی بیان کنم ؛ 

ابتدا اینکه مبنای اندیشیدن بسیار و بسیار و بسیار مهمِ . یعنی اگر فردی بدون استناد و علوم مکتوب و ثبت شده ی پیش از اون زمان نسبت به زمینه ای فعالیت فکری انجام بده ، بخصوص اگر این روند بلند مدت باشه ، به نوعی یا به گمراهی دچار میشه و یا نتیجه ی حاصل شده از پی اون تأملات بسیار کم فایده و یا بی فایدست . بنابراین تفاوتی نداره که پروسه ی تحصیل و کسب داناییمون در چه زمینه ای باشه ، این فعالیت بیشتر به واسطه ی تحقیق و پژوهش و رجوع به مکتوبات و یا بیشتر از پی سنجش های فکری و اندیشه های درونی شکل میگیره ، « موضوع اینه که هم در آغاز تحصیل و کسب دانایی نسبت به اون زمینه و هم دائماً در طول مسیر تحصیل به مکتوبات مراجعه کنیم » . 

نکته ی بسیار مهم دیگر اینه که توجه داشته باشیم به چه دلیلی تحصیل میکنیم ! چراکه بخش عمده‌ای از ارزشمند بودن کسب دانایی به سببِ اینه که اون دانش و شناخت به چه کاری میاد و چه فایده ای داره ، البته و صد البته که مطالعه ی پراکنده ی فراوان بسیار گرانبهاست ولی تحصیلات منظم و هدفمند بسیار مفید تر واقع میشه . 

به ابتدای مطلب و مثال سه فرد بازگردیم ، سه فرد سی ساله ، یک فرد از ابتدای زندگیش بسیار اندک مطالعه داشته ، فرد دوم مطالعات فراوان داشته ولی اغلب به دلیل علاقش به خواندن و فرد سوم تحصیلی هدفمند و منظم . حالا فرض کنیم یه وضعیت بحرانی بوجود میاد ، مثلاً نوعی بیماری همه گیر ، فرد نخستین احتمالش خیلی کمه که بتونه صاحب نظری به جهت رفع مشکل داشته باشه ، فرد دوم بدلیل اینکه مطالعات پراکنده داشته میتونه روایاتی تاریخی رو یادآور بشه و درباره ی موضوعات درمانی به دانسته هاش رجوع کنه و موارد گوناگون رو با هم مقیاس کنه ، احتمال اینکه بتونه نظریاتی راهگشا داشته بسیار زیاده ولی فرد سوم که در اون زمینه متخصص تلقی میشه ، قطعاً مفیدترین نظرات رو داره . گاهی حدود داناییمون به اندازه ی یک فردی که صبح تا شب مطالعه ی پراکنده داشته نیست ،درباره ی همه چیز و اسم صدها شاعر رو نمیدونیم و پرشمار از اشعار و روایتهای افسانه ای و تاریخی رو نمیدونیم ولی چونانکه مطالعه ای منظم و هدفمندِ ، در موقع نیاز و زمانی که در رابطه با موضوعی که به جهتش تحصیل داشتیم ، رأی و نظرمون لازم باشه ، طبیعتاً ارزشمندترین مورد محسوب میشه . بنابراین بیشتر از اینکه حدود دانایی مطرح باشه ، « حدودی از دانایی که مفید واقع بشه مهمِ » .

نهایتاً یک نکته رو هم فراموش نکنیم ؛ این تنها درباره ی مطالعه و خواندن نیست بلکه به منظور نوشتن و بیان به همین شکلِ ، مواقعی ما بسیار مینویسیم و احتمالاً خوب هم مینویسیم و مخاطبانی بسیار ازمون استقبال می‌کنند ، به عنوان مثال درباره ی پرشمار از موضوعات گوناگون مقاله ای نوشتیم و یا رمانی چندهزار صفحه ای ، بسیار جذاب و پرطرفدار ولی فردی دیگر تنها در چند ده صفحه نوشتار ، سرنوشت مجموعه رو به نیکی تغییر میده . بسیار توجه داشته باشیم که بنده نه در باب مطالعه و نه در باب نویسندگی ، هرگز و هرگز نمیگم که باید کمتر دانست و کمتر نوشت ، هرگز بر این عقیده نیستم و مطمئناً رمان ، اشعار هم در جایگاه خودشون لازم و مهم هستند و اصلا افراد صاحب نظر از پی مطالعه و تحصیل فراوان به ثمرات و نتایج مهم و سودمند دستمیابند ولی مقصود بنده این بود که حدود داناییمون رو نه تنها به صرف میزان و وسعت ، بلکه به منظورِ کاربردی و مفید بودن نیز بسنجیم .