با یاد و تمنای یاری از یگانه پروردگار بیهمتا و (صمد) و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون
ناامیدی و انگیزه ی حیاتی به جهت رستگاری دیگران
یه موقع هایی هست که زندگی به روالی روزمره مبدل میشه ، گاهی این ایام توأم با دورانی که کلی سختی هارو پشت سر گذاشتیم ، تا حدودی از پس مواردیش بر اومدیم ولی مشکل هایی همچنان باقیه و میشه گفت بهشون عادت کرده باشیم ، البته منظور این نیست که باهاشون کنار اومده باشیم ولی به هر حال روزها میگذره و ایام به اون حد که بیتاب ، بسیار منزجرو برآشفته باشیم نیست ولی شور و هیجان خاصی هم تو وجودمون یافت نمیشه . اینجاست که پوچیو بُطلان دائماً میخواد بهمون غالب بشه و احتمالاً طبیعی که بعد از گذر از چالش های طاقت فرسا ، حتی وصف آینده ای شکوهمند ، خیلی وقتها نتونه ذوق و شوقی فروان رو برامون به ارمغان بیاره . معتقدم یه اتفاقی این بین منجیمون میشه و اون انگیزه ای سردِ که به جهت رستگاری دیگران درونمون ایجاد میشه . در واقع تو این مقاطع آرزو های بزرگ خودمون برامون آنچونان اهمیتی نداره ولی در مواجه با دیگران که عزیزانمون هستند اینطور نیست ، بنابراین برای اونها دست به تلاشی مضاعف میزنیم و دقیقاً اینطوریه که این نه فقط باعث رشد دیگران میشه بلکه از پی این فعالیت بیشتر به سببِ هر هدف صحیح و مناسب ، خودمون تو مسیری جاری بشیم که سرانجامش موفقیتِ و به واسطه ی قویتر شدنمون اون انگیزه ی لازم هم جون میگیره .
فراموش نکنیم که روند بلوغ انسانها و مجموعه ها پر از این فراز و نشیب ها و پیچ و خم هاست و اینچونین نکات کلیدی میتونن سرنوشت ساز باشند .