با یاد و تمنای یاری از پروردگار و تمام اهل درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون 

« استنباط از پی نظر بر کتاب الفبای فلسفه - نایجل واربرتون . بخش یکم »

برهان نظم ؛ یکایک اشیاء پیرامون به دلیلی خلق شده اند و هدف و مقصودی به سببِ وجودشان است ‌. این نظم به شکل تصادفی پدید نمی آید و « اثبات وجود این نظم که با عمیق نگری بر جریانات تشکیل دهنده ی عالم » حاصل میگردد و « اشیاءِ مصنوع و طبیعی که هر یک متناسب سرشتشان ، عملکرد و کاراییِ مختص و متفاوتی دارند » گواه بر این است که یکایک این اجزاء تدبیر شده و از پی ساماندهی و به قصدی پدید آمدند . به تعریفی میتوان گفت مجموعه ای از این براهین که فیلسوفان (حکیمان) سعی بر اثباتش دارند ، برهان نظم است .

(( یکی از مهمترین گرایشات به جهت کنکاشِ برهان نظم اثبات خدا است و ظاهراً تعاریف فیلسوفان دینی با دیگران از برهان نظم به حدودی متفاوت است ولی میبایست نگریست مقصود از بیان اینان چیست که در ادامه به آن اشاره می‌شود ))

پیش از آن نتیجه گیری در رابطه با فَرگَشت ، منشأ تکامل ، منشأ انواع , نظریه علمی «فرگشت براساس انتخاب طبیعی» توسط چارلز داروین و آلفرد راسل والاس ؛ در شرحی مختصر میتوان گفت باور بر این است به نوعی جهان پدید آمده و موجوداتی که « دارای برتری و حُسن » ، « با طبیعت و جهان سازگار تر بوده » و « مفید تر و به تعبیری برگزیده از سویِ آفرینش » ، بقایِشان حفظ میگردد و از این موضوع به عنوان فرضیه ای که مساعدِ نقد برهان نظم است استفاده دارم تا به نتیجه ای برسیم .

نقد برهان نظم ؛ با توجه بر پاره ای از آنچه از نقد برهان نظم میتوان بیان داشت که ما قادر به درک و فهم و نظردهی در باره ی اینکه عالم را خالقی صاحب چیرگی آفریده یا نه نیستیم ، چراکه حدود شناخت ما بر اساس تجربیات خویش و به آن حدود است ولی مقصود بنده این نیست که به نقد برهان نظم توجه داشته باشم ، بلکه به رَدِ برهان نظم .

نتیجه گیری ؛

اگر بر نظرات بسیاری فلاسفه نگرسیته بشود این براهین را گاهاً به سببِ وجود خالق یکتا و عدم وجودش بیان می‌دارند ولی قصد بنده این است به موضوع از جهتی دیگر نگریسته بشود که پرشمار اشخاص با عقاید گوناگون ، باورمند بر خدا و ندانم‌گرا و ناباور در یک موضوع بسیار مهم موافقند یا مخالفند ؛ آیا نظم در عالم عاملِ مهم و مایه ی استواری و حیات نیکو و پیشرفت جوامع بشری است و میبایست به طَبَعِ (بن ، شالوده ، سرشت) آن جاری باشیم و یا بدون نظم هم میتوان به نتایج مطلوب رسید و همه چیز تصادفی و شانسی است ؟

بنده خود بسیار موافقم که توجه بر مبنایِ نظم و مطابقت با آن و چونانکه در رفتارمان رعایت بشود و تنها باوری درونی نباشد در تمام طول زندگی بسیار مهم و سرنوشت ساز است همانا نظم در جوامع بشری موجب عدم بروز فساد میگردد و مقصود مهم بنده این است از این باب دخول گردد تا با استفاده از تعاریفِ متکی بر علمِ فلسفه و شناخت بر این مبانیِ ساده به آن نتیجه منتهی گردد که وجود سامانه های ارتباطی به طریقه ی مذکور که متشکل از متخصصین اهل علم و دانش است به چه حدود در تعیین سرنوشت مجموعه ها تاثیر گذار است . بنابراین پیش از بیان هر موضوع در راستای ایجاد این باور و عقیده برای دیگران به نقوص و معایبی مهم اشاره مینمایم تا با رفع آن نفوذ و تاثیر گذاریمان از طریق کلام افزایش یابد و منجر به پیوستن و موافقت دیگران گردد پس سرانجام رکنِ مهمِ نظم و ساماندهی در مجموعه برجای آورده بشود .